۱۳۹۳ فروردین ۱۲, سه‌شنبه

بهمن


بهمنی سر زد و زان حادثه اسلام آمد
برف اندوه به دیوار و در و بام آمد
خار غم در همه جای وطنم ریشه گرفت
گل بیچاره به اندوه و به آلام آمد
اژدهایی دهن آلوده وطن را بلعید
بعد از آن حادثه بدعهدی ایام آمد
سیل ویرانگر بیداد زمان جاری شد
دوستی محو شد وچوبهء اعدام آمد
بلبلی حرف بهاران زد و شد اعدامی
زاغکی پیک زمستان شد و خوشنام آمد
این طرف هر که سخن گفت به تکفیر افتاد
آن طرف عشق در این بادیه ناکام آمد
خنده ها ناله شد و عیش و خوشی گشت حرام
سحر مام وطن تیره تر از شام آمد
نه به کس جرات ابراز خوش اندیشی ماند
نه دگر صحبت جمشید و جم و جام آمد
خلق ایرانی مردم همه جا شد نابود
خوی حیوانی اعرابی حکام آمد
خون دل خور و مزن دم که دگر اسلام است
داد از این دین که چنین بی ثمر و خام آمد
قرنها عمر بخواهد وطن آبادی ما
زین خرابی که به ایران سر اسلام آمد
هموطن تا بکی این خفت و خواری با توست
وقت برچیدن این سفرهء صد دام آمد
1024Like ·  · Promote · 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر