۱۳۹۶ فروردین ۷, دوشنبه

روز جهانی تئاتر



روز جهانی تئاتر مبارک..
...
 در ایامی که من در پاساژ بی نظیر شاهین شهر مغازه داشتم ..همسایه ی دیوار به دیوار من استاد مهدی مهرابی بود که در مغازه اش کوره ای درست کرده بود و کاشی های قدیمی برای سردر منازل و سالن ها درست می کرد...من گاهی خدمت ایشان می رسیدم و ساعتی با ایشان صحبت می کردم و از کلامش الحق و الانصاف فیض می بردم..در این مراوده ها متوجه شدم که ایشان مدرس تئاتر هستند و در کانون پرورشی کودکان و نوجوانان و ارشاد تئاتر تدریس می کنند..استاد مهرابی شاگردان معروف زیادی داشتند که می توان برای نمونه به محسن مخملباف اشاره کرد..
 من رفته رفته به تئاتر علاقمند شدم و صد البته به این باور رسیدم که رشد هر جامعه ای پیوند با تئاتر آن جامعه دارد.ولی چون توانائی نوشتن نمایشنامه را نداشتم جرآت ورود به این عرصه را نداشتم..
 همسایه ی روبروی من هم جناب جمشید حاج رسولی ها بودند که همزبان و همشهری من بودند و در ادامه ی آشنائی ها متوجه شدم که ایشان هم کارگردان تئاتر هستند..
 ارتباط من با این دو بزرگوار ادامه داشت در جلسات مشترک ومتعدد خانوادگی که با هم داشتیم بحث در مورد تئاتر ادامه داشت..و من هر روز تعلقات خاطرم به تئاتر زیادتر می شد.و دور از چشم این حضرات چند جلد کتاب در مورد تئاتر و نمایشنامه نویسی خریدم و مطالعه کردم...
یکروز جناب جمشید حاج رسولی ها اعلام کردند که جشنواره ای در پیش است و از من خواستند که نمایشنامه ای بنویسم..من در مورد موضوع نمایشنامه سؤال کردم و پس از مشاوره با استاد مهرابی متنی نوشتم با نام...نماز خون..و تحویل جناب حاج رسولی ها دادم..و مورد تایید ایشان واقع شد..
 پس از مدتی به اتفاق جناب مهرابی برای تماشای تمرین این متن رفتیم و من بعضی از دیالوگها را عوض کردم و استاد مهرابی هم مهر تایید بر آن گذاشتند..
 من دیگر خبری از ادامه ی کار جناب جمشید حاج رسولی ها نداشتم..تا اینکه یکروز یکی از دوستان تهرانی به من زنگ زد و گفت..در پشت اتوبوسها آگهی زده اند و نمایشنامه ای از شما را تبلیغ می کنند..من بلافاصله به تهران رفتم و به هرجان کندنی بود محل اقامت این تیم را پیدا کردم...جناب حاج رسولی ها با ابراز شرمندگی اعلام کردند چون این نمایشنامه به نام ..هسا..ارائه شده است..به همین دلیل به من اطلاع نداده است..در هر صورت من در کنار حضرات ماندم وپس از نمایش در بخش مسابقه در نقد و بررسی هم حضور یافتم و جواب سؤال کننده ها را دادم..
 روز آخر متوجه شدم که متن کاندیدای جایزه شده است..ولی مسئولین هسا اصرار بر این داشتند که من در کنار تیم بازیگران نباشم..حتی می خواستند کارت شرکت در مراسم را از من پس بگیرند..که من ندادم و به طور مستقل در مراسم اختتامیه شرکت کردم...راستش یکدست کت و شلوارنو هم برای گرفتن جایزه خریدم ..
 بالاخره نمایشنامه ی مرا به عنوان مقام سوم معرفی کردند..ولی در کمال حیرت من نام نویسنده را به جای من....بابک ترک زهرائی ..خواندند..من از وسط سالن بلند شدم و گفتم ..متن از من است..که دو نفر که در اطراف من نشسته بودند مرا با تهدید به صندلی نشاندند و گفتند..اگر شکایتی داری به روابط عمومی جشنواره مراجعه کن..
 من بعد از مراسم به دفتر روبط عمومی رفتم و منتظر نشستم...آنشب کسی نیامد و من هم با لباس نو در راهرو خوابیدم و فردا صبح وقتی مسئولین جشنواره آمدند و من اعتراض کردم..آنها ضمن تایید ادعاهای من فقط یک دیپلم افتخار به من دادند و از من خواستند پیگیری نکنم..
 با اینکه حق کشی علنی در مورد من اجرا شده بود..من از یک موضوع دیگر خوشحال بودم و آن برنده شدن اولین متن من بود و باور مرا برای ادامه ی کار در نوشتن متن تقویت کرد..
 متن دوم من ..به نام...هاد...بود که در جشنواره شرکت کردیم...این بار جناب مهرابی کارگردانی متن مرا پذیرفتند و کار بسیار ارزشمندی ارائه شد...
 یکروز قبل از اجرای ما آخوند خاکی...آیت الله خاکی..فوت شد و آخوند صفائی برای شرکت کنندگاه سخنرانی کرد و گفت..هرکس به ادامه ی جشنواره معتقد باشد..کافر است..ما برای بازگشت آماده شده بودیم که جناب جواد شمقدری اعلام کرد که اجراها انجام می شود و ما مجبورشدیم اجرای بدون ..نی..داشته باشیم و به برکت استاد مهرابی برترین متن و اجرا اتنخاب شدیم..ولی چون خاکی مرده بود قرار شد که هدیه ای بگیریم...من وقتی برای گرفتن هدیه که جایزه ی صدهزار تومانی بود رفتم..جواد شمقدری ابتدا از من امضا گرفت و بعد از بسته ی صدهزار تومانی چند اسکناس کشید و بقیه را به من داد..وقتی پولها را شمردم..15 اسکناس 100 تومانی کم شده بود..
 من در هتل پول دریافتی را رو کردم و شاهدی که همراه من بود تایید کرد که جواد شمقدری مقداری از پولها را برداشته است..و بی آنکه خودم و جناب مهرابی را منظور کنم پول را بین بازیگرها ...و...تقسیم کردم..
بعد از آن چند متن مناسبتی و نوروزی نوشتم و اجرا کردم که خوشبختانه موفق بودند..
 وقتی استاد ادیب برومند نصف فرهنگسرای فعلی را که قبلا منزل مرحوم حیدرعلی خان برومند بود..خریدند..من پیشنهاد کردم که نمایشنامه ای به نام فرهنگسرای ادیب برومند در جشنواره شرکت بدهیم..و مورد قبول استاد ادیب برومند واقع شد ومن با استفاده از بازیگران گز و گرگاب مدت 2 ماه تمرین کردیم..من مجبور بودم هر روز با تاکسی تلفنی به گرگاب بروم و بازیگران آنجا را سوار کرده و به گز ببرم وپس از تمرین مجددا آنها را به گرگاب برگردانم..و البته هر روز یک جعبه شیرینی یا میوه ای برای بازیگران می خریدم..و چون هزینه بر بود به استاد ادیب برومند اطلاع دادم و ایشان 300 هزار تومان به من دادند..
من برای هزینه های هر روز فاکتور می گرفتم..و می خواستم آنرا تحویل استاد ادیب برومند بدهم..
 بالاخره روز اجرا در گزبرخوار رسید..عده ای فاشیست گزی به رهبری گروهبان هاشمی اعلام کردند که اجازه نمی دهند دختران گزی به صحنه بروند..من با استاد ادیب برومند تماس گرفتم..ایشان با افرادی در گز تماس گرفته بودند و در نهایت..همان فاشیست ها با اهانت به استاد ادیب برومند اجازه ی حضور بازیگران زن گزی را نداده بودند..من با تجربه ای که کسب کرده بودم..چند بازیگر شاهین شهری..حتی دخترم را برای این وضعیت آماده کرده بودم که در روز اجرا در گز از آنها استفاده کردم..
 نمایش ما مورد قبول بهزیستی اصفهان واقع شد و از ما خواستند که فیلم این نمایش را در بهزیستی پخش کنند که من با کمال افتخار قبول کردم ..و..
 در مراسم اختتامیه که خود استاد ادیب برومند در شاهین شهر حضور داشتند..بازیگران طوماری برعلیه من امضا کردند که من 300 هزلر تومان را بالا کشیده ام و من در همان سالن اجرا فاکتور 370 هزار تومانی را به استاد ادیب برومند وبازیگران ارائه کردم که باعث شرمندگی امضاکنندگان طومار شد..و البته 70 هزارتومان من هم از جیبم رفت..
 این اتفاقات تلخ هرچند با موفقیتهای زیادی برای من همراه بود ..ولی روح مرا آزرد و من دست از فعالیتهای تئاتری کشیدم و به نوشتن فیلمنامه پرداختم..موفقیت من تا آنجا پیش رفت که به عضویت شورای شعر و داستان صدا و سیمای اصفهان درآمدم و 5 سال در آن حیطه فعالیت داشتم و در این 5 سال بخش تولید داخلی استانی اصفهان مقام اول را کسب کرد..
روز تئاتر این هنر مقدس بر تمامی جامعه ی بشری مبارک..
علیرضا پوربزرگ وافی
هفتم فروردین 13966..ترکیه

۱۳۹۶ فروردین ۶, یکشنبه

Bayram doasi.....بایرام دعاسی

نوروز دعاسی..Nevruz doasi
...
بوقدر عربجه دعا ایله دیم
مستجاب اولمادی نوروز گونونده
هی دئدیم یا ربیم (حول حالیمی)
گؤزیاشن آغناتدیم سوسوز گونونده
...
کاش آنادیلیمده بیر دعا اولسون
کسه رلی.دیه رلی.توتارلی. بارلی
مستجاب اولارکن یاشامیم اولسون
صفالی. وفالی. گوللی .باهارلی
....
بایرامدیر آللاهین باشی شلوخدور
دیه سن مشغول دور اؤزه ل لرینه
هرکس ده آللاهین یئرینه اولسا
یئتیشر اولجه گؤزه ل لرینه
...
آی اللاه بایرامدیر گل بوگون سنده
یاخشی نی کؤتونی باهم قاریشدیر
یاخشی لار دوستوندور اونا سؤزوم یوخ
گل منی بوگونده سنده ن باریشدیر
...
دؤزدور کی من ده بیر کوتو انسانام
نه یاپیم سن منی بؤیله یاراتدین
یاخشی نی گؤنده ردین یئنگه دنیایا
منی ده مین کین له ایرانا آتدین
...
یاربیم گل بوگون مهرینی گؤستر
منی بیرجه اؤلدور یئنی دن یارات
بایراملیق آدینا محبت ائله
سن یئنی دده می اروپایا آت
.....
Nevruz doasi
Bokadar Erebce doa eledim
Müstecab olmadi nevruz gününde
Hey dedim YAREBBİM (havvel halimi)
Gözyaşın ağnattım susuz gününde
...
Kaş anadilimde bir doa olsun
Kserli.deyerli.tutarli.barli
Müstecab olarken yaşamım olsun
Sefali.vefali.gülli. baharli
...
Bayramdır ALLAHın başi şülügdır
Dıyesın meşğuldur özellerine
Herkesde ALLAın yerine olsa
yetişir evvelce gözellerine
...
Ay ALLAH bayramdır gel bugun sende
Yakşını .kötünı bahem garıştır
Yakşılar dostundur ona sözüm yok
Gel beni bugunde senden barıştır
...
Düdür ki bende bir kötü insanım
Ne yapım sen beni böule yarattın
Yakşını gönderdin yenge dünyaya
Benide bin kinle IRANa attın
...
YAREBBİM gel bugun mehrini göster
Beni birce öldür yeniden yarat
Bayramlık adına muhebbet eyle
Sen yeni dedemi Urupaya at
27/3/2017
ترکیه

۱۳۹۶ فروردین ۳, پنجشنبه

ترور در انگلیس..بمباران در موصل


دیروز در یک عملیات تروریستی در انگلیس 5 نفر کشته شدند..جهان آنرا فاجعه خواند..
سران بسیاری از کشورها برای همدردی بیانیه صادر کردند.
امروز در موصل در یک بمباران اشتباهی توسط نیروهای امریکائی !!! بیش از 2000 نفر غیر نظامی کشته شدند...و تا کنون هیچیک از سران کشورها بیانیه ی تسلیتی صادر نکرده اند.
اگر کشته شدن 5 نفر در انگلیس یک فاجعه باشد(که صد الیته هست)..نام این بمباران اشتباهی با  200 کشته را چه بنامیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آیا این 200 نفر همدردی برای تسلیت خواهند یافت؟؟؟؟Dün İngilizde 5 kişi terorda öldu..Dünyanın çoku tesliyet dedi
 Bugün Muselde Amrika havhalanlari yanlışdan 200 kişiden fezle kişi öldü..hiç kimse hala bir tesliyet diyen olmadi...ve.....
23/3/2017
 علیرضا پوربزرگ وافی