۱۳۹۵ خرداد ۵, چهارشنبه

شراب


19 hrs

شراب 
...
آه ای شراب تلخ
امشب مرا پناه بده در امان خویش
از من بگیر هرچه که تلخی ست در تنم
امشب بگیر عالم هشیاری مرا
آخر مرا غمی ست به دل...کهنه و عمیق
ای پادزهر زخم دلم التیام بخش
من زخمی کلام بد بی وفائی ام
دانم که من به راه دل خود فدائی ام
.....
آه ای شراب تلخ
امشب مرا به هودج اندیشه کن سوار
وانگه ببر به عالم امید و آرزو
شاید به کهنه دفتر ناکامی ام شبی
با جوهر وجود که بر ته رسیده است
یکبار هم ز کامروائی رقم خورد
....
آه ای شراب تلخ
امشب دلم به وسعت دریا بسیط کن
وانگه خروش و جوشش دریائی ام بده
یا کشتی خیال مرا بشکند به هم
یا موج آن مرا ببرد ساحل امید
....
آه ای شراب تلخ
آه ای شراب سرخ
خون در رگ گرفتۀ من سرد و یخ زده
گرمی بده به دل
سرخی بده به خون
شاید که روی زرد من از لطف سرخی ات
باشد به سرخی رخ افراد شادکام
گیرد رخم نشانۀ رنگی به رنگ تو
رنگی به رنگ سرخ
....
آه ای شراب تلخ
این دل به سوز آتش هجران گداخته
آبی شو و بریز بر این آتش درون
بنشان شرار آتش جانسوز بی امان
....
آه ای شراب تلخ
امشب بریز تلخی خود در وجود من
امشب بگیر هرچه که تلخی ست در تنم
اما ....ولی...
تلخی دوای تلخی دیگر نمی شود
خود نیز همچنان منی ای تلخ روزگار
تلخی تو به تلخی من چاره ساز نیست
اما بیا
ای تلخ ...ای شراب
امشب انیس و همدم این تلخکام باش
وز داغ و درد تلخی تنهائی ام بکاه
...
آه ای شراب تلخ
امشب بریز تلخی خود در وجود من
امشب بریز هرچه که تلخی ست در تنم
از من بگیر عالم تنهائی مرا
ای همدم خموش
با من دمی بجوش
با من دمی بجوش
علیرضا پوربزرگَ وافی
شعر قدیمی..
.

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

Hesret.....حسرت


Just now

حسرت..........................................................................Hesret
....
امروز...........................................................................Bugün
در هیاهوی بازی فوتبال بچه ها...Cocukların oyunlarını ğelebelığnda
حسرت لذت شوت توپ به دروازه را............Bir gol vırmağın hesretini
در بچگی های خودم................................Kendimin cocukluğumda
به تماشا نشستم........................................................Temaşa ettim
علیرضا پوربزرگ وافی.......................................................Ali vafi.
2016/5/16





در بچگی های خودم................................Kendimin cocukluğumda
به تماشا نشستم........................................................Temaşa ettim
علیرضا پوربزرگ وافی.......................................................Ali vafi.
2016/5/16

۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

علم و فلسفه





علم و فلسفه
...
حالا که علم و فلسفه
هر روز تازه تر می شوند
و از ادیان کهنه جلو زده اند
من در مقام یک شاعر
با اشعار انتزاعی خود
خدا را وادار خواهم کرد
که دین تازه ای بیاورد
و پیامبر جدیدی مبعوث کند
که از دین و فلسفۀ امروز بشری
جلوتر باشد
...
ای خدای قادر و بینا
خودت می بینی که ادیان گذشته
کارآئی خود را از دست داده اند
حالا...
یا خواستۀ مرا
با قدرت بی انتهایت اجابت کن
یا بیا پائین
در میان انسانهای مسلح به علم و فلسفه
هدایت جامعۀ بشری را
خودت به عهده بگیر
علیرضا پوربزرگ وافی
2016/5/5
.

۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

شعری زیبا از مهدی ملکی


1 hr
Ali Vafi Culture
10 hrs
مهدی ملکی, [04.05.16 05:14]
.....
خوشم كه عمر گرانمايه را تباه نكردم
بجز شراب نخوردم بجز گناه نكردم
به غير تاك نشانان نشان كس نگرفتم
به غير ساقى مجلس به كس نگاه نكردم
به جز ضيافت مستى بجز پياله پرستى
خدا گواه نرفتم خدا گواه نكردم
اگر چه توبه نمودم ولى چو خواجه نبودم
كه صبر تا شب عيد و هلال ماه نكردم
به جرم دامن پاكم اگر به بند فتادم
برادرانه كسى را فرو به چاه نكردم
هزار بار اگر مست آب رز شدم اما
براى مرتبه اى آب زير كاه نكردم
سياه مست شدم ليك دل سياه نبودم
به زهد 'روز كسى را شب سياه نكردم
اگر نماز شكستم به پاى جام نشستم
قسم به عالم مستى كه اشتباه نكردم