۱۳۹۴ آذر ۹, دوشنبه

خرده مگیرید

خرده مگیرید
...
سجاده نهادیم به ما خرده مگیرید
میخانه گشادیم به ما خرده مگیرید
از وعدۀ وصلی که به شیرینی عمر است
گر خوشدل و شادیم به ما خرده مگیرید
ما برگ درختان خزانگیر زمانیم
بازیچۀ بادیم به ما خرده مگیرید
گر بر سخن دشمن می لحظۀ اندرز
وقعی ننهادیم به ما خرده مگیرید
ماندیم گر از قافلۀ شوق سواران
مجروح جهادیم به ما خرده مگیرید
ور در ره امید و به امید رهائی
از پای فتادیم به ما خرده مگیرید
دلسوخته لب دوخته فریاد نمودیم
ما تشنۀ دادیم به ما خرده مگیرید


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر