۱۳۹۶ آذر ۵, یکشنبه

Zalzale

https://www.facebook.com/ali.vafi.9/posts/699558003588326
....
.

Yusef Asadi.çevirdi..
...
. Azərbaycan türk dilində: Zəlzələ ...
Yıxdı mənim ev odamı zəlzələ
Kəlləmə ağnatdı damı zəlzələ
Həm atamın boynunu sındırdı sərt
Həm çolaq etdi anamı zəlzələ
Sağ-sola baxdım çoxunu öldürüb
Aldı şəhərdən yaşamı zəlzələ
Min kərə yoxsullara zor göstərir
Hətta qırır sonki camı zəlzələ
Öldü qırıldı fäqəra bir seri
Viran edib dam bacamı zəlzələ
Sonki gələn zəlzələdə mütləqa
Öldürəcəkdir balamı zəlzələ
Heyrətə qaldım niə öldümüri
Pullunu/Varlı adamı zəlzələ
Varlıların evləri heç titərəməz
Damcıla yanmaz hamamı zəlzələ
Mən gərək allaha şikayət edəm
İndi ki qanmır duamı zəlzələ
Ayəti kürsü oxuram qanmayır
Amac edibdir binamı zəlzələ
Və-in-yəkad-ı saldı duvardan yerə
Küfrə çəkir ev odamı zəlzələ
Min kərə vəhşət namazın qılmışam
Amma olubdur sunami zəlzələ
And verirdim onu peyğəmbərə
Qanmadı guya kəlamı zəlzələ
Olmaya peyğəmbəri inkar edir
Ya ki inanmır imamı zəlzələ
Hər qədər ancaq ona mən yalvaram
Titrədəcəkədir payamı zəlzələ
Hər yeri viran eyləyir bisəbəb
Duzlayır ancaq yaramı zəlzələ
ğoğa salıb (sərpol-a)/(kirmanşah-a)
Pozdu məqamü-məqamı zəlzələ
(Məskən-i mehrə) tazaca əl atıb
Ta qıra yoxsul xalamı zəlzələ
başdan-ayağa yaralandım bugün
Qoymadı salim haramı zəlzələ
Pantolonum patladı çox zordayam
Ərsəyə tökdi həyamı(...) zəlzələ
....
Kaş bu viranlıq bu ölümdən sonra
Ağla gətirsin adamı zəlzələ
Sən (pey)-i möhkəm salasan evlərə
viran edənməz duamı zəlzələ
Ağla gəlin evləri möhkəm yapın
Ta eşidə bu pəyamı zəlzələ
Heç yapa (...)bilməz daha bundan sonra
Gəmli görənməz sonramı zəlzələ
18/11/2017
Əlırza Purbozorg Vafi
Türkiye


۱۳۹۶ آذر ۲, پنجشنبه

غزل انتظار

غزل انتظار
...
دینم مباد تا که دلم مست مست توست
کاین کافر به دین زده ام بت پرست توست
مرغ دلم تپیده به خون می تپد هنوز
زان تیر دلشکار که از ناز شست توست
عاشقتر از من ات به جهان نیست چون رقیب
حتی رقیب من نه که شیدای پست توست
فرمان بده مطیع توام هرچه باد باد
دانی که روح و جسم و دلم تیره مست توست
از هجر توست بی سر و سامان شدم بیا
سامان من به زلف پریشان گسست توست
صدبار زنده گشتم و صدبار مرده ام
ای انتظار مرگ و حیاتم به دست توست
گر باز هم برانی ام آیم به کوی تو
مرغ دلم کبوترک پای بست توست
هرگز مرا هراس فراق و جفا مباد
وافی همیشه نشئۀ جام الست توست
23/11/2017
ترکیه

۱۳۹۶ آبان ۲۹, دوشنبه

پینگ پنگم سوخت

پینگ پنگم سوخت
..
امروز روز بازی پینگ پنگمان بود.به همین دلیل با کفشهای کتانی به داخل شهر رفتم.یار بازی من اعلام نمود که برایش کار پیش آمده و از من خواست به جای ساعت 5...ساعت 7 عصر به باشگاه برویم.من به ایشان گفتم که امروز قرار است به کنسرت موسیقی برویم..و ناچار شدیم نوبت بازی پینگ پنگ عزیز را که پیرمردانه انجام می دهیم تعطیل کنیم.
ماجرای آگاهی از برگزاری کنسرت توسط دوست جدیدی به اطلاع من رسید. این دوست جدید نوازنده ی دوره گرد است و هر روز در چارشی بساط می کند.او سنتور می زند و چند نفر دیگر با سازهای مختلف او را همراهی می کنند.
من هروقت مسیرم به پاتوق آنها می خورد دقایقی می ایستم و با لذت برنامه های آنها را گوش می دهم..مخصوصا صدای ساز پشت خرک دوستم صافتر است و گاهی هم سرود ای ایران را می زنند که در دیار غربت شنیدن اش خیلی لذت بخش است.
دیروز هم مسیرم به پاتوق دوستان خورد.دقایقی ایستادم و ساز غریبانه شان را با گوش دل شنیدم.پس از اتمام برنامه به طرفشان رفتم و سلام و علیکی رد و بدل شد.دوست هنرمندم اعلام نمود که فردا(یعنی امروز ) کنسرت موسیقی دارند و از من دعوت کرد که در کنسرت رایگان آنها شرکت کنم.من هم با جان و دل پذیرفتم.چرا که خودم را از خانواده ی هنر می دانم و حمایت از هنرمندان دیگر را مخصوصا در دیار غربت بر خود لازم می دانم.و چنین شد که ساعت 7/15 دقیقه به همراه دو تن از ایرانیان دیگر وارد سالن شدم.
دوست نوازنده ام دم در از ما استقبال کرد . من هم خوشحال شدم که ایشان مرا دیده است.در راهرو سالن یک ایرانی دیگر که کارت شناسائی ای هم به گردن آویخته بود خودش را به من و همراهان رسانده و با تحکم گفت:
موبایلها ویبره ..عکس و فیلم ممنوع!!!
من که صدها کنسرت دیده ام و خودم هم با دوستان هنری ام در همین ترکیه کنسرت برگزار می کنم از شنیدن این جمله (عکس وفیلم ممنوع)تعجب کردم.در یک لحظه تصمیم گرفتم از همانجا برگردم ولی حرمت همراهانم که به خاطر من آمده بودند مرا بر آن داشت که خشم خود را ببلعم و به سالن بروم.
افراد کمی در سالن حضور داشتند.دوستانم دقایقی نشسته و از غضای سرد موجودخسته شدند و از من عذر خواهی کرده و سالن را ترک کردند.
من مرتب به ساعتم نگاه می کردم وعقربه ی تنبل به کندی جلو می رفتند..بالاخره ساعت موعود رسید ولی از اجرای کنسرت خبری نشد.لحظات به کندی می گذشت و عده ای می آمدند و عده ای می رفتند..تصمیم گرفتم که 15 دقیقه ی دیگر منتظر بمانم و در صورت عدم شروع کنسرت سالن را ترک کنم.
شوربختانه با 15 دقیقه تاخیر هم مراسم رسمیت نیافت و من هم سالن را ترک کردم.
وقتی دم در رسیدم همان دوست نوازنده ام هنوز دم در بود و جویای احوالم شد..بهانه ای گرفتم و گفتم که که برای کشیدن سیگار بیرون آمده ام.و سیگاری روشن کردم.
در این حال یک نفر به جمع ما اضافه شد و خطاب به دوست نوازنده ام گفت:
کلیسای دیگری همین مراسم را راه انداخته وشام هم می دهد..به همین دلیل خیلی از بچه ها به مجلس کلیسای دیگر رفته اند.این شخص بلافاصله از ما جدا شد و به سالن رفت.هنوز دو پک به سیگارم نزده بودم که یکی از راهنماها به سمت ما آمد و اعلام نمود که مراسم شروع شده است.دوستم نگاه تمنا داری به من انداخت.من هم سیگارم را مثل خیلی از مردم ترکیه به زمین انداختم و جبرا به سالن رفتم.
صحنه خوب چیده شده بود و نوازندگان مشغول نواختن بودند.یکی از نوازنده ها سقز گنده ای در دهان داشت و صدای مارچ و مورچ اش از صدای موسیقی اش کمتر نبود به طوریکه من در نگاه اول متوجه دو خواننده( یکی آقا و یکی خانم) نشدم تا لحظه ای که خواننده ی زن شروع به خواندن کرد.
ابتدا فکر کردم که به زبان خاصی می خواند ولی وقتی دقت کردم از لابلای صداهای گنگ اش چند کلمه ی فارسی شنیدم.وقتی کلمات فهمیده شده را سنچیدم قاطعانه به عنوان کارشناس شعر به این موضوع پی بردم که کلمات اداشده ی خواننده ی زن نه شعر است نه نثر.
اولین برنامه که تمام شد در دل گفتم حالا دیگر یک ترانه از مهستی یا حتی آغاسی اجرا خواهند کرد که خواننده ی زن شروع به نیایش کرد و مطالبی در حد دعای توسل ما راز و نیاز نمود.خانم که ساکت آقای کنار دستی اش شروع به نیایش نمود و دعائی در حد دعای کمیل خودمان خواند.
بعد از این دعاهای طولانی نوازنده ها که هنوز یکی از آنها آدامس نیم کیلوئی در دهان داشت شروع به زدن کردند..با خود گفتم حتما این بار ترانه ای از عهدیه خواهیم شنید که چنین نشد و دوباره جملات نه شعر و نه نثر به رقص ناموزون در آمدند.
در این حال دستی به شانه ام خورد و قتی برگشتم یکی از دوستان را دیدم و شناختم که بدون مقدمه گفت:
اینها ما را به بهانه ی کنسرت به کلیسا آورده اند.
حرف حق جواب ندارد. من فقط با سر تایید کردم.و تا گفت ..من می روم ..من هم بلند شدم واز سالن خارج شدم.
وقتی به دم در رسیدم متوجه تعداد دیگری از ایرانی ها شدم که مثل ما از سالن خارج شده بودند.یکی از آنها رو به من کرد وگفت:
آقای وافی آن یکی کلیسا شام هم می دهد.اگر مایلی بیا بریم اون یکی کنسرت..
خنده ام گرفت..یاد رقابت هیئتهای خودمان افتادم که برای جلب مشتری رقابت غذائی دارند و اگر یکی جوجه کباب می داد دیگری کباب برگ می داد که افراد بیشتری را به هیئت خود بکشاند.
من از او تشکر و از دوستان حاضر خداحافظی کردم و در حالی که در زیر باران به طرف دولموش می رفتم..با خود گفتم:
این وسط نه تنها چند ساعت از وقتم هدر شد بلکه حتی پینگ پنگ من هم سوخت..
علیرضا پوربزرگ وافی
20/11/2017
ترکیه   

۱۳۹۶ آبان ۲۷, شنبه

علیرضا پوربزرگ وافی ..علی وافی...زلزله.....ali vafi.. deprem...zalzale 1...

زلزله....قطعه

زلزله
...
ییخدی منیم ائو اودامی زلزله
کله مه آغناتدی دامی زلزله
هم آتامین بوینونی سیندیردی سرت
هم چلاق ائتدی آنامی زلزله
ساغ سولا باخدیم چوخونی اؤلدؤروپ
آلدی شهه ردن یاشامی زلزله
مین کره یوخسوللارا زور گؤستریر
حتی قیریر سونکی جامی زلزله
اؤلدی قیریلدی فقرا بیر سری
ویران ائدیپ دام باجامی زلزله
سونکی گله ن زلزله ده مطلقا
اؤلدوره جاقدیر بالامی زلزله
حیرته قالدیم نیه اؤلدؤموری
پوللونی/ وارلی آدامی زلزله
وارلی لارین ائولری هئچ تیتره مه ز
دامجیلایانماز حامامی زلزله
من گره ک آللاها شکایت ائده م
ایندی کی قانمیر دعامی زلزله
آیت کرسی اوخورام قانماییر
آماج ائدیپ دیر بنامی زلزله
ون یکادی سالدی دوواردان یئره
کفره چکیر ائو اودامی زلزله
مین کره وحشت نامازین قیلمیشام
آمما اولوبدور سونامی زلزله
آند وئریردیم اونی پیغمبره
قانمادی گویا کلامی زلزله
اولمایا پیغمبری انکار ائدیر
یا کی اینانمیر امامی زلزله
هر قده ر آنجاق اونا من یالوارام
تیتره ده جکدیر پایامی زلزله
هر یئری ویران ائله ییر بی سبب
دوزلاییر آنجاق یارامی زلزله
غوغا سالیپ (سرپل /ا)/(کرمانشاه /ا)
پوزدی مقام و مقامی زلزله
(مسکن مهر/ه) تازاجا ال آتیپ
تا قیرا یوخسول خالامی زلزله
باشدان ایاقه یارالاندیم بوگون
قویمادی سالم هارامی زلزله
پانتولونوم پاتلادی چوخ زور دایام
عرصه یه توکدی حیامی(...) زلزله
....
کاش بو وئرانلیق بو اؤلومده ن سورا
عقله گتیرسین آدامی زلزله
سن (پی) ای محکم سالاسان ائولره
ویران ائده ن مز دوامی زلزله
عقله گلین ائولری محکم یاپین
تا ائشیده بو پیامی زلزله
هئچ یاپا (...)بیلمه ز داها بوندان سورا
غملی گؤره ن مز سورامی زلزله
18/11/2017
علیرضا پوربزرگ وافی
ترکیه


۱۳۹۶ آبان ۱۳, شنبه

پشت پرده ی مداحی

پشت پردۀ مداحی
....
قبل از آغاز محرم لیتی از نرخ های نجومی مداحان منتشر شد. که باید آنرا نوعی فاجعه برای دین به حساب آورد.
مسئلۀ مداحی در ایران مافیای پنهان و حساب شده ای دارد که خیلی از مردم از آن بی اطلاع هستند. این مافیاها ابتدا در حسینیه ها و مساجد شکل می گیرند و در نهایت به مافیای اصلی که مانند ماسونها چهره های ناشناخته و پشت پرده ای هستند وصل می شود.در حال حاضر ماسونهای مداحی به کانون مداحان  وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی که زیر نظر مستقیم رهبری ست وصل و مشی خود را از آن طریق می گیرند.
اگر بخواهیم به جزئیات این تشکیلات بپردازیم باید کتابهای زیادی در این مورد نوشته شود.که خارج از حوصلۀ این مطلب است.ما در این مقاله فقط به بحث مالی اشاره می کنیم که توجه افراد ساده لوح و حتی معتقد را به آن جلب کنیم.
بازهم وظیفه دارم قبل از بحث مالی مداحان به این موضوع اشاره کنم که روحانیها هم در مورد دستمزد دست کمی از مداحان ندارند و در این ایام مبالغ زیادی که حتی گاهی از دستمزد مداحان هم بیشتر است دریافت می کنند.
در حال حاضر مداحی و منابر در مساجد در انحصار مافیای مساجد که همان هیئت امنا خوانده می شوند  می باشد و هیچ روحانی یا مداح متفرقه ای نمی تواند در این عرصه قد علم کند.
ما در این بحث فقط به مداحان حسینیه ها می پردازیم.:
در عالم شیعه مداحی امام حسین و نصیحت منبری همیشه پولی بوده و منبع درآمد تمام ناشدنی متصل به چاه بی انتهای اعتقاد.ساده لوحی و ناگزیری مردم است.و مسلما مافیای پشت پرده در تقویت این جریان دهمیشه فعال بوده و خواهد بود.
مهره های اصلی این بازی مداحان و مردم هستند که طبق خواسته ی برنامه ریزان این جریان حرکت می کنند.برای این بازی مداحان هم نقش بازی شده و هم نقش بازی گردان را دارند و در هر کانونی بازیگردان صاحب اقتدار باشد قطعا ملت بازی شدۀ زیادی را در کانون خود جمع می کند.
به همین دلیل هرگاه مافیای پنهان از وجود مداح مقتدر و توانائی حتی در دورافتاده ترین نقاط کشور باخبر باشند فورا او را ابتدا به مراکز استان و سپس به تهران منتقل می کنند.
مداحی که به جمع بزرگتری می آید مجبور است برای حفظ موقعیت خود هزینه هائی را تقبل کند که به شرح زیر است:
1-مداحان مجبورند تعدادی هوادار در استخدام خود داشته باشند که وظیفۀ آنها گرم کردن و ایجاد انگیزه در مستمعین معمولی ست.این هوادارها هم خود به 3 کلاسه تقسیم می شوند
الف:هواداران خاص
     این دسته از هواداران نه تنهادر قبال شرکت در جلسه دستمزد می گیرندبلکه از امکانات پذیرائی پنهان و آشکار نیز بهره مند هستند.پذیرائی آشکار یعنی اینکه در هیئت غذای خاص به آنها داده می شود.بعد از صرف غذا هم به تعداد اعضای خانواده غذاهای بسته بندی شده یا قابلمه های پر دریافت کرده و با خود به منزل می برند.پذیرائی خاص هم معمولا شرکت در مراسم خصوصی تریاک کشی در قبل یا بعد از مراسم عزاداری ست.
هزینه ی مراسم خاص به عهده ی مداح است که از پولهای هنگفت دریافتی اش پرداخت می شود..ولی گاهی یکی از پولدارها که معمولا بازاری ست اسپانسر این برنامه می شود.برای تهیه ی تریاک در مراسم خاص هم ساقی های شناخته شده ای وجود دارند که به قول معروف جنس مرغوب تحویل می دهد..حالا خود ساقی به کجا وصل می شود بحث دیگری ست.
یادآوری کنم که هواداران خاص هم هرکدام نرخ جداگانه ای دارند..برای نمونه هواداری که در حین مداحی استکان برسر خود می شکند یا با چاقو خودش را می زند با کسی که فقط به خودش سیلی می زند یا داد می کشد فرق دارد.
ب:هواداران متوسط
اینها افرادی هستند که موظف به آمدن به حسینیه هستندو دستمزدشان خوردن چائی بیشتر در هیئت و دریافت غذای اضافی برای منزل هستند.اینها سیاهی لشکرهائی هستند که در حقیقت دورۀ آموزشی برای ورود به کانون هواداران خاص هستند.
هواداران هیئتی:
اصولا عده ای از مردم گریه را دوست دارند.شاید این در ذات آدمی نهفته است و شاید برای بیرون ریختن دردهائی ست که در دل دارند.آنها مجالس و حسینیه ها را بر مبنای مقدار هیجان و تهییجی که ایجاد می شود..انتخاب می کنند.البته تعدادی هم هستند که واقعا برای گریه و دریافت ثواب و اجر اخروی این مجالس هیجانی را انتخاب می کنند.
..
در سالهای اخیر هزینۀ جدیدی هم به مداحان تحمیل شده ..و آن استخدام موتور سوار است.
موتور سواران موظف هستند قبل از رسیدن مداحشان به محلی که دعوت شده خود را به آن مجلس برسانند و با شروع مداحی..مداح خود به صف جلوئی وسط آمده و اعلام وجود کنند..
مداحان حتی بیشتر از شعرا نسبت به هم حسود هستند. چرا که در بین مداحان موضوع پول و دستمزد مطرح است و هر مداحی می خواهد بیشترین پول را دریافت کند..در صورتی که شعرا فقط برای خواندن شعر و مطرح شدن با هم رقابت می کنند.
به خاطر این رقابت در بین مداحان..اگر مداحی به عنوان مهمان به حسینیه ای برود معمولا هواداران مداح میزبان تماشا می کنند و هیچ عکس العملی نشان نمی دهند مگر آنکه مداح میزبان به لیدر هوادارانش چراغ سبز داده باشد.
گاهی اسپانسر یک حسینیه مداحی را دعوت می کند.وظیفۀ مداح میزبان قدردانی و تعریف از این مهمانی ست که معمولا دوستش ندارد..و اگر غیر از این باشد مورد خشم اسپانسر که یک پولدار یا بازاری معتبر است قرار می گیرد.که قطعا عاقبت خوشی برای مداح میزبان نخواهد داشت.
اینروزها مداحی تبدیل به بت پرستی شده و مداحان موظف هستند که در حین مداحی دعا به جان رهبر و مسئولین کنند که این موضوع مثل نوشته های مدون امام جمعه هاست که خطبه هایشان قبل ازنماز  جمعه تحویل می شود..
در مجموع و در شرایط فعلی مداحی ها عموما نه برای امام حسین بلکه برای ادامه ی یک جریان سیاسیاجرا می شود که سود پولی آن هم کلان است و در عمل نصیب مداح و هواداران می شود..
ادامه دارد

۱۳۹۶ آبان ۱۱, پنجشنبه

گؤروش.....شاعر صحافا اتحاف

گؤرؤش
..
رحمت لیک استاد صحاف شاعره اتحاف
..
هرکسین وارسا حسین سوداسی
اولاجاق باغ جنان مآواسی
آدی البته تولایه قرین
اؤزی سر دفتر جنات برین
او شفاعت ائده محشرده اگر
سؤندوره ر خالقی نیراندا شرر
او دور آزاده لرین سروقدی
آدی حریته مهر ابدی
اولا هر کیمسه اگر آزاده
ظالم اوغروندا  گله ر فریاده
ظالمیله ائده هرکس پیکار
ائده جک نام حسینی تکرار
دؤزدور آزاده لیقین حرمتی وار
حق یولوندا گئده نین حرمتی وار
تاپا آزاده ولی هر نه بها
اولماز اصلا او حسینه همتا
او رسول اللاه ذریه سی دیر
سورۀ دین حقین آیه سی دیر
آتاسی شیر خدا مظهر حق
آناسی زادۀ پیغمبر حق
قارداشی مظهر مظلومیت
 باجیسی ناطق والا همت
گر اونون محفلینه یول سالاسان
ایکی دنیاده مرادین آلاسان
....
سنه بیر تازه روایت دیوره م
بیر حقیقتلی حکایت دیوره م
عشقیله سن بو مناده سیر ائت
گؤزون آچ سنده حقیقت یولی گئت
واریدی بیر قوجامان مرد ادیب
اؤزی استاد سخن پیر خطیب
هم هنر صاحبی هم اهل قلم
قلمی ویردی هنرلرده رقم
هنرین وقف ائله میش دیر دینه
دینه اولموشدی گؤزه ل آیینه
هنری جلوآ اون دؤرد معصوم
اؤزی آشفتۀ شاه مظلوم
بیر عمؤر آل عبانی چاغیریب
عترت پاک کسانی چاغیریب
گلشن عشقده مین مین گول اکیب
یار یؤزون شعریده تصویره چکیب
بئله بیر صاحب اوصاف و هنر
آلیری گوش دلی بانگ سفر
اؤزی بیر فاضل و عالم انسان
بیلیری فلسفۀ (الرحمان)
اوخیوب (کل من) ین آیه سی نی
گؤرؤری باشدا اؤلوم سایه سی نی
حکم اللاهی سعادت بیلیری
اؤلؤمی چرخش نوبت بیلیری
باشلاییر ذکر شهادت او ادیب
سؤیله ییر ذکرینی بی شبهه و ریب
دیور آللاه تعالی بیردیر
یئرده ده گؤیده او حاضردیر
احمد مصطفی پیغمبری دیر
هر گناهدان او رسولی بری دیر
اولین میر امامت دیر علی
علی دیر دنیادا آللاهه ولی
فاطمه مظهر انسانیت
منشآ  و مصدر حقانیت
بشر ایچره او خانم بی همتا
عملی مظهر صبر و تقوا
حسنه ایلوره م اعزاز تمام
کی اودور شیعه یه حرمتلی امام
ساکت اولموش داها اول مرد خدا
دئمه ییر نام حسینی اصلا
دئدیله ر سسله حسینون آدینی
بیر چاغیر فاطمه نین اولادینی
او ادب اهلی باخیر اولادینا
محو اولور بیرده حسینون آدینا
وئریر اولادینه البته جواب
کی او جمعین اولوری کؤنلی کباب
دئدی او ایندی حسینی چاغیرام
عشقه توهین دی حسینی چاغیرام
اونی من عمر بؤیی سسله میشه م
من محبت گؤلومی بسله میشه م
تا چکه م شعره حسینین عملین
او عمل کی اولونوب پایۀ دین
گئتمیشه م کربوبلاده جنگه
گلمیشه م شمرین الینده ن تنگه
تا حسینین بالاسی تشنه اولوب
دوداقیم تشنه لیقیندان قوریوب
تا کی عباسین الی اولدی قلم
آغلادی اول غمه مین دفعه قلم
ییخیلاندا یئره دینین علمی
آتمیشام مین کره الده ن قلمی
اوندا کی اصغر اولوب تیره نشان
تاخیلیب دیر بوغازیمدان پیکان
اکبر و قاسمه من آغلامیشام
مین اوره ک داغلارینا داغلامیشام
آنمیشام زینبینین خطبه سی نی
آلمیشام شیرزنین حق سسینی
زین العبادیله اولموشدوم اسیر
هله جانیم او جفالرده ن اسیر
کربلاده ن شاما لؤت ناقه مینیب
اولموشام تابع تصمیم حبیب
خولی نین ظلمونه من آغلامیشام
من تنور ایچره اوره ک باغلامیشام
گؤرموشه م من اسرا ناقه سینی
آلمیشام نازلی رقیه سسینی
من یتیمه بالایا آغلامیشام
هله ده شامه اؤره ک باغلامیشام
الغرض تا کی او جمعه قاریشیم
(کسیلیب یئتمیش ایکی دفعه باشیم)
ایندی تا گلمه یه اول میر ادب
آچمارام من ابدا لبده ن لب
وقتیدور ایندی او دیداره گله
عشقیمین غنچه لری باره گله
یا بوگون عشقین اودوندا یانارام
یا داها عشق و ولانی دانارام
یا گره ک اولمایا دنیاده ولا
یا گره ک مز ائلیه یار جفا
یا حسین ایندی جه دیداره گله ر
یا بو عاشق دوروب انکاره گله ر
یا کی بیهوده دی مهر شه دین
یا گره ک ایندی ویرا مهر یقین
....
بو سؤزیله هامینی داغلادی او
گؤزلرین یومدی یاواش آغلادی او
تا کی گؤز یاشی سرازیر اولدی
نوبت چرخش تقدیر اولدی
هامی بو مطلبه حیران اولدی
هامی نین حالی پریشان اولدی
حیرته دؤشدولر اول جمع غمین
عرصه یه گلدیله شکیله یقین
هامی نین گؤزلری اولدی نگران
ائو اولوب جبهۀ کفر و ایمان
بیرطرف وسوسۀ شیطاندی
شیطانین توؤلاماسی آساندی
بیرطرفده بؤزؤشوب مهر و ولا
قالمیوب کیمسه ده رغبت گویا
ناگهان خالق عشق و ایمان
 ایله ییر قدرت ایمانی عیان
قالخوری پیر سخن بسترده ن
قورتاریر عشق و ولانی شرده ن
باخیری قبله یه با دیدۀ جان
ایله ییر هامی نی بیرده ن حیران
سؤیله ییر با همه اعزاز تمام
یا حسین ابن علی شانلی سلام
بونی آنجاق دیور اول مرد سخن
ایلیور روحی او دم ترک بدن
هامی نین شبهه سی ایمانه دؤنؤر
شک چؤنؤر جمعده برهانه دؤنؤر
شیطانین لشکری تسلیم اولوری
ایمانین خدشه سی ترمیم اولوری
اشک شوقیله جماعت گریان
هامیسی نشئۀ جام ایمان
..
وافی جان عشقه یقینون اولسون
سعی ائله دنیادا دینون اولسون
ایسته ییرسن کی سعادت تاپاسان
یا کلید در جنت تاپاسان
کؤنؤلونده گل ایمان بسله
دنیادا بیرجه حسینی سسله
بهار 1369
کرج