۱۳۹۷ آبان ۹, چهارشنبه

جمهوریت شعری....Cumhuriyet şiiri

جمهوریت شعری...Cumhuriyet şiiri

.....

بیر ال ایشچی الی بیر دکتر الی

اؤرتمن الی ده اونلارا هاوار

هر مسلک صاحبی هر هنر بیله ن

تام ملت بو ایشده ایشه قاریشار
....
بیر بیرلیک یارانار بو توپلوملاردا
کی اونون سون آدی جمهوریت دیر
دولتلر یارانار ملت الیله
بو دولت اولمادان عین ملت دیر
...
بیر قورتوم ایچه نی سرخوش ائده جک
جمهور اؤن معنادا اسکی شرابدیر
مزه سی عدالت آزادلیق دادی
بو بیرلیک جامی دیر نه کی شرابدیر
...
جمهورون قانونین بیله ن ملت لر
وحدت وجودین معناسین آنلار
دولتی ملتی بیر اولان اولکه
آزادلیک شعرینین دنیاسین آنلار
...
بوراخین خاقانی آتین شاهلاری
قالخالیم بیر یئنی دنیایا گئچه ک
چالیشاق آلیشاق جمهوریت ده
بو ظفر شرابین برابر ایچه ک
...
ملتین الیله وئرلن مقام
نه آتا ارثی دیر نه آنا ارثی
هرکیمسه ملت ده ن آیری قالیرسا
بوغازین توتاجاق ملتین حرصی
علیرضا پوربزرگ وافی
19/10/2018

.

Cumhuriyet şiiri
.....
Bir el işçi eli bir doktür eli
Öğretmen eli de onlara havar
Her maslek sahibi her hüner bilen
Tam millet bu işde işe karışar
...
Bir birlik yaranar bu toplumlarda
Ki onun son adi gumhuriyet dir
Devletler yaranar millet elile
Bu devlet olmadan ayni milletdir
....
Bir yudum içeni serhoş edecek
Cumhur ön manade eski şerabdır
Mezesi edalet serbestlık tati
Bu birlik camıdır ne ki şerabdır
....
Cumhurun kanunun bilen milletler
Vehdet i vucudun menasın anlar
Devleti milleti bir olan ülke
Sebestlik şiirini manasın anlar
....
Burakın hagani âtın şahlari
Kalkalım bir yeni dünyaya grçek
Çalışak âlışak cumhuriyete
Bu zafar şerabın beraber içek
..
Milletin elile verilen mekam
Ne ata irsidir ne ana ersi
Herkimse milletten ayri galırsa
Boğazın jutacak milletşn hirsi
Alivafi

19/10/2018
Image may contain: one or more people, people sitting and indoor

۱۳۹۷ مهر ۲۴, سه‌شنبه

چراغ مسجد



چراغ مسجد
...
دریغ و درد که بر خلق ما امان نرسید
به جز مصیبت و اندوه و غم به جان نرسید
به گوش شهر وطن از شکاف پنجره ها
به کوچه های مصیبت به جز فغان نرسید
بگو به آنکه به ما گفته بود صبر کنید
که صبر طول کشید و به ما زمان نرسید
یکی نشسته و حلوا و نان مقابل اوست
یکی به لقمۀ نانی دوان دوان نرسید
به غیر قافلۀ دزد و اختلاسی ها
در این حکومت سارق کسی به نان نرسید
همیشه درد و غم و غصه سهم سفرۀ ماست
برای شادی فردا به ما امان نرسید
چراغ مسجد ما را دوباره دزدیدند
چنان که دست شب خانه هم به آن نرسید
بهار خلق به قحطی و بی بری طی شد
به باغ حاکم اگر سایۀ خزان نرسید
شدیم محو تماشای ظلم و می گوئیم
چرا بهار عدالت به این مکان نرسید
هلا که بیرق آزادی و وطنداری
به دست هیچکس البته رایگان نرسید
به جان رسیده دگر طاقت همه ز ستم
به پای خیز مگر ظلم تا به جان نرسید
غریو خشم خود خلق چاره خواهد کرد
ز دستهای خدا نیز این توان نرسید
به نام حق و عدالت دگر به پا خیزید
مگر تغزل وافی به گوشتان نرسید
علیرضا پوربزرگ وافی
2016/10/17

۱۳۹۷ مهر ۲۲, یکشنبه

در حاشیۀ کنسرت موسیقی سازمان ملل


در حاشیۀ کنسرت موسیقی سازمان ملل
...
در تاریخ 14/10/2018 از طریق تلگرام متوجه شدم که قرار است کنسرت موسیقی ای به زبان فارسی در سالن زبیده خاتون (مادر آتاتورک) به صورت رایگان برگزار بشود.از شنیدن این خبر خوشحال شدم و حتی بعضی از دوستان را خبر کردم و قرار شد به آن سالن برویم.
 در ساعت مقرر به سالن مذکور رسیدیم.وقتی جولان و تحرک یکی از کارمندان سازمان ملل را در سالن دیدم همان لحظه متوجه شدم که این برنامه توسط سازمان ملل برنامه ریزی شده است و البته فرقی در حالت خوشحالی من ایجاد ننمود.چرا که من هم مثل اکثر آوارگان وطنم هم با تمام وجودم زبان و فرهنگ کشورم را دوست دارم و هم توانائی مالی شرکت در کنسرتهای کذائی ومداوم خوانندگان لس آنجلسی را که با پول بلیط نجومی در استانبول و آنتالیا کنسرت می دهند/ندارم..
در ورودی سالن یکی از مسئولین سازمان ملل به همه خوش آمد می گفت و با کسانی مثل من که به دفتر سازمان تردد زیاد دارند دارند و برایش شناخته شده هستیم دست می داد.
دقایقی نشستیم و ساعت مقرر اجرای کنسرت رسید ولی خبری از اجرا نشد.برای آنکه حوصله ام سر نرود دقایقی از سالن خارج شدم و در محوطۀ بیرون سالن که چایخانۀ معروفی هم هست با دوستان نشستیم و چائی سفارش کردیم.مسئول سرو چائی پس از گذاشتن چائی مقابل ما تقاضای پول چائی نمود. در حالی که من صدها بار برای ترجمه و تطبیق کتابم به همراه مترجم به آن چایخانه رفته بودم و هرگز پول چائی را اول کار مطالبه نمی کردند.وقتی قیمت چائی را پرسیدم متوجه شدم که مبلغ دوبرابر اعلام نمود و معلوم شد که گرانی به چایخانۀ بلدیه (شهرداری) هم رسیده است.
در فاصلۀ نیم ساعت چندبار به سالن سر زدم و چون برنامه شروع نشده بود مجددا به بیرون از سالن آمدم. این هم به نوبۀ خود نعمتی و توفیق اجباری ای بود که بعضی از دوستان را که مدتها ندیده بودم زیارت کنم.
به غیر از ایرانی ها متوجه حضورخیلی از آوارگان عرب زبان هم شدم و با خود گفتم که دستشان درد نکند که به کنسرت ما ایرانی ها آمده اند.
در مرحلۀ سوم صرف چائی به دوبرابر قیمت معمول یکی از دوستان اعلام نمود که در استانبول جیب دوستش را زده و تمام دارائی و مدارکش را به سرقت برده اند.این دوست وظیفه شناس برای کمک به دوست گرفتارش در استانبول از من پرسید:
شما حساب بانکی دارید؟
و من جواب مثبت دادم و قرار شد مبلغی پول از طریق عابر بانک به حساب من بریزد و من هم آن پول را به حساب بانکی یکی از کارمندان هتل در استانبول بریزم تا دست به دست به حضرت ایرانی مالباخته برسد.
انجام این مرحله مدتی زمان برد و دوست ایرانی حاضر در جمع ما توانست از طریق دیگری مبلغ مورد نظر خود را به حساب ایرانی مالباخته در استانبول بریزد و پس از آن با خیال راحت وارد سالن شدیم.
مسئول فعال و جولانی سازمان ملل از ورود ما به سالن طبقۀ اول ممانعت کرد و اعلام نمود طبقۀ اول تکمیل شده و از ما خواست که به طبقۀ دوم برویم.
وقتی وارد سالن طبقۀ دوم شدیم خواننده ای مشفول خواندن آواز بود.نور سن خیلی آزار دهنده و صدای سالن بسیار بد و نامفهوم بود ولی بالاخره فهمیدم که خواننده یک ترانۀ عربی می خواند و فهمیدم  که دوستان عرب زبان هم به خاطر موسیقی خودشان آمده اند و منتی برگردن زبان فارسی نیست.
با آنکه بلندگوها تنظیم نبود و حاضرین در طبقۀ دوم متوجه کلام خواننده نمی شدند ولی از تکرار اشعار ترانه معلوم بود که خواننده یک ترانۀ معروف اجرا می کند و دوستان عرب زبان از ریتم آهنگ متوجه کلام می شدند و آنرا تکرار می کردند.
در مورد اولین اجرای ترانۀ فارسی هم همین اتفاق افتاد وانبوه ایرانیان حاضر در طبقۀ دوم با خواننده همنوائی کردند.
یکی از خوانندگان ایرانی خانم سارا کورال این هنرمند تبریزی بود که هم ترانه های ترکی اجرا نمود و هم ترکی ....همانطور که گفتم بالانشین ها از ریتم آهنگ متوجه ترانه می شدند و همنوائی می کردند.من خانم کورال را از دو سال پیش می شناختم چرا که درکنگرۀ جهانی قره باغ با هم برنامۀ مشترک داشتیم و آن برنامه آنقدر موفق بود که  پس از گذشت دو سال هنوز تلویزیونهای معروف ترکیه و آذربایجان آنرا را پخش می کنند.
برنامه در کل زیبا و دلنشین بود..حضار به وجد آمدند و در قسمتی از اجرا بلند شده و همراه آهنگ رقصیدند.
پس از اجرای موسیقی با کلام نوبت رقص گروه افریقائی ها بود.من که همیشه عکس مردم افریقا را لاغر و استخوانی دیده بودم و چنین تصوری داشتم از دیدن افریقائی هائی با هیکل چاق و گوشتی کمی به خودم شک کردم.اجرای رقص گروه افریقائی به درازای رود آمازون بود و انتهای رود معلوم نبود.یکی از مسئولین سازمان ملل که فکر می کنم جزء برنامه ریزهای این رقص بود در کنار سن با ریتم افریقائی ها می رقصید و زمانی که خسته شد و توقف نمود رقص طولانی خانمهای تپل افریقائی هم به پایان رسید.
بعد از برنامۀ رقص اعلام نمودند که گروهی نیز با نام گروه (امل) از آنکارا آمده اند و برنامه ای برای اجرا دارند. این گروه از قرار معلوم ثروتمند ترین گروه هنری حاضر در آن برنامه بودند چرا که به تعداد انبوه شرکت کنندگان هدائائی تدارک دیده بودند و در موقع ورود به سالن و حتی پس از پایان مراسم به مدعوین هدیه می کردند.
نمی دانم چرا با دیدن آرم این گروه یاد دکتر چمران افتادم.شاید دلیل اش این بود که دکتر چمران هم از بنیانگزاران جنبش امل که مدتی در ایران به نام یک جریان امریکائی معروف بود و حتی خود چمران را هم جاسوس امریکا می خواندند عامل این تداعی بود.من چمران را از عملیات نامنظم آغاز جنگ عراق با ایران می شناختم و خودم در همان محلی بودم که دکتر چمران حضور داشت.در آن ایام عراق اهواز را مرتب بمباران می کرد و ما مجبور بودیم که در موقع شنیدن آژیر حملۀ هوائی به پناهگاه برویم ولی هرگز ندیدم که چمران در مواقع حملات هوائی از اتاق خود خارج شود.و نیز دکتر چمران از نظر من به این دلیل قابل احترام بود که با شروع جنگ به زندانها رفت و افسران و درجه داران کاردان و جنگ بلد را از زندان آزاد و با خود به جبهه آورد ونتیجه اش عملیات بسیار ارزشمندی بود که فقط کارهمان نظانمیان متهم به کودتای دروغین (نوژه) بودند.
پس از پایان مراسم من به خدمت خانم مدیر برنامه و نمایندۀ سازمان ملل رفتم.ایشان مرا کاملا می شناسند و حتی در مراسم بزرگداشت من که توسط شهرداری انجام شده بود حضور داشتند. من پس از تشکر جانانه از زحمات ایشان و همراهانشان و هنرمندانی که برنامۀ صمیمانه و صادقانه ای اجرا کردند گفتم:
ایکاش برای این مراسم هماهنگی می کردید که شاعران و نویسندگانی که حداقل در ترکیه کتاب چاپ کرده اند و نیز نقاشان و خطاطان و سایر هنرمندانی که می توانستند آثار خود را به نمایش بگذارند نمایشگاهی دایر می شد یا حتی شاعرانی نیز شعر می خواندند....و ایشان به لحن صمیمانه ای در جواب گفتند که :
به فکرمان نرسید.
من هم حرف دیگری نداشتم و از ایشان تشکر کردم.و از سالن خارج شدم.
در بیرون سالن با یک خانوادۀ افغان برخورد کردم و نظرشان را در مورد این کنسرت پرسیدم که یکی از خانمها گفت:
کاشکی یک برنامۀ افغانی هم اجرا می کردند.
من جوابی برای ایشان نداشتم.ولی به این نظر برحق ایشان احترام می گذارم.
در پایان صادقانه و صمیمانه اعلام می کنم که این کنسرت و این برنامه به مراتب ارزشمند تراز کنسرت همایون شجریان و استاد پور ناظری بود..چرا که کنسرت قونیۀ آن حضرات برای ضبط تلویزیونی بود و توجهی به حضاری که از ایران و اقصا نقاط ترکیه آمده بودند نداشتند و پس از اجرای برنامۀ سرد و تشریفاتی خودشان بی آنکه اهمیتی به طرفدارانشان بدهند به پستو رفتند در صورتی که هنرمندان حاضر در این کنسرت هم ترانه هائی را انتخاب کرده بودند که عامه پسند و شناخته شده بود و هم پس از اجرای برنامه در بین حضار حاضر شدند و ضمن تشکر از مهمانان ارتباط صمیمانه ای هم با مهمانان برذقرار کردند.
دست همه شان درد نکند...من هم بی آنکه نیابتی از طرف حضار داشته باشم به عنوان یکی از اعضای کوچک خانوادۀ هنربا صمیمیت از زبان همه شان خطاب به هنرمندان و مجریان این برنامه می گویم:
خسته نباشید عزیزان
علیرضا پوربزرگ وافی
14/10/2018


۱۳۹۷ مهر ۱۸, چهارشنبه

دنیا و آوار


وقتی دنیا آوار بشود و بر سر (دنیا) بریزد

کلید هرز روحانی


نمی دانم چرا از امروز صبح واژۀ کلید هرز به ذهنم می دوید
آخرش مرا به کلید حسن روحانی پیوند زد و من هم این رباعی را نوشتم
09/10/2018

بازیچه


این هم یک غزل قدیمی
تقدیم به همراهان فیسبوکی ام
....
خرده مگیرید
سجاده نهادیم به ما خرده نگیرید
میخانه گشادیم به ما خرده نگیرید
از وعدۀ وصلی که به شیرینی عمر است
گر خوشدل و شادیم به ما خرده نگیرید
ما برگ درختان خزانگیر زمانیم
بازیچۀ بادیم به ما خرده مگیرید
گر بر سخن دشمن می برسر منبر
وقعی ننهادیم به ما خرده مگیرید
ماندیم گر از قافلۀ شوق سواران
مجروح جهادیم به ما خرده مگیرید
ور در ره امید و به امید رهائی
از پای فتادیم به ما خرده مگیرید
دلسوخته لب دوخته فریاد نمودیم
ما تشنۀ دادیم به ما خرده مگیرید
چون( وافی) آواره ز کوی و وطن خویش
همخانۀ بادیم به ما خرده مگیرید