۱۳۹۴ آذر ۵, پنجشنبه

دلم به درد آمد

...دلم به درد آمد....
...
دیروز یکی از دوستان تماس گرفت واعلام کرد که از ایران برایش مهمان آمده و وسائلی برای فروش آورده اند..معمولا مهمانان به سفارش میزبان وسائلی می آورند که در ترکیه موجود نیست مثل نبات ..لیمو امانی ..لپه..یا به نسبت ترکیه در ایران ارزانتر است مثل..سیگار..داروهای معمولی..مثل سرما خوردگی ..و حتی داروهای گیاهی..
خلاصه این دوستمان اعلام کرد که وسایلی برای فروش دارد که من قیمت گرفتم..متاسفانه قیمتی داد که از بازار سیاه داخل ترکیه هم گرانتر بود...من هم از خرید منصرف شدم..به قول معروف..سزای گرانفروشی نخریدن است.
متاسفانه این موضوع خاطرۀ بد گذشته ای را در ذهنم تداعی کرد..پارسال یکی از ایرانی ها اعلام کرد که فامیلش به ترکیه خواهد آمد و از من خواست که اگر چیزی لازم دارم به او سفارش بدهم..من مقداری نبات و لیمو امانی و قرص سرما خوردگی سفارش دادم..
مهمانان آمدند و سفارشات مرا هم آوردند...چون تعدادشان زیاد بود دو نفرشان هم به منزل من آمدند و مهمان من شدند..من هم در حد توان خدمت کردم...
در این چند روز فهمیدم که مهمانان سوغاتی های زیادی به آن ایرانی آورده اند..که حتی در در بین آنها وسایل گران قیمت منزل هم بود...میزبان هم از آنها خیلی ممنون بود...
چند بار به اجبار همراه هم به گردش رفتیم و در همۀ این گردشها مهمانان هزینه ها را پرداخت می کردند..یکبار هم برای غذا خوردن رفتیم که میزبان ایرانی از من خواست حساب میز را بدهم..و من مبلغ قابل توجهی پرداخت کردم...البته من به مهمانان 7 جلد کتاب جدیدم را هم اهدا کردم..
پس از رفتن مهمانان میزبان اصلی صورت حساب 80 لیری بابت چند تا لیمو امانی و چند شاخ نبات و..چند برگ قرص سرما خوردگی داد و چون پول دریافتی من از ایران توسط او منتقل می شد در حساب و کتاب آن مبلغ را از حساب من کم کرد..
من به خاطر شرم حضور حرفی نزدم..هرچند با خود گفتم که این ایرانی مرا احمق حساب خواهد کرد...در هر صورت نشستم و خیلی دردناک ساعتها فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که نباید ما از دیگران انتظار داشته باشیم که در موقع غم و گرفتاری دیگران با ما همدردی بکنند..ولی وقتی یک مهمان می آید و برایش شادی و نعمت می آورد به بیرحمانه ترین طریق از او اخاذی بکنیم..
..حاصل این اندیشه های آزار دهنده رباعی زیر است...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر