۱۳۹۴ آبان ۲۰, چهارشنبه

دنیای غریب

....دنیای غریب...
......
دنیای غریبی ست
که در آن
خداوندان زمین و دام
برای اسبهای ماده
شوهر انتخاب می کنند
و ماده گاو را
بی هیچ انگیزۀ لذتی
دور از چشم خدا
با سرنگ حامله می کنند
و در این تنازع بقا
فقط درد زایمان را به او هدیه می دهند
و انسانها
با دات-کام های مداوم
که مثل باکتری باز تولید می شوند
دوستانی پیدا می کنند
که هرگز
لذت لمس و حس همدیگر را نخواهند چشید
و در کنار آنها
ترن رنگی
روی ریل زندگی
مسافرانی از این دست را
با سرعت به ناکجا آباد می برد
...
به راستی
آیا می شود به عقب برگشت.......
و چهارپایۀ کرسی چوبی مادربزرگ را
روی تابلت-لبتاب
تلفن همراه-...و.......گذاشت
وقصه های تکراری و شیرین مادربزرگ را شنید؟
....
آی انسانها
آگاه شوید
از این پس ماده اسبها
تابع خداوندان زمین و دام نخواهند شد
و ماده گاوها
در جنگلهای دوردست
با انتخابی اختیاری
زمزمه های عاشقانه سر خواهند داد
و.....ترن رنگی
آی انسانها
آی هاوار....هاوار
پیاده شوید
ترن رنگی از کار افتاد
.....
علیرضا پوربزرگ وافی
2015/11/11
Like   Comment   

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر