۱۳۹۵ مهر ۱, پنجشنبه

پاکت خالی سیگار

.
پاکت خالی سیگار
...
…پاکت خالی سیگار...
......
از اولین روز سال 2015 میلادی اعلام کرد که سیگار را ترک کرده است...راستش من هم خوشحال شدم که یک انسان از یوغ سیگار رها شده است...هنوز دقایقی از این صحبت نگذشته بود که تصمیم گرفتم سیگاری روشن کنم..و به احترام دوست تازه سیگارترک کرده از اتاق خارج شدم...تا یک نخ سیگار از پاکت درآوردم..به طرف من آمد..و گفت :
بده من روشن کنم...
من سیگارم را به او دادم..روشن کرد و در دوسه نفس بیش از دو- سوم سیگار را تمام کرد و بقیه را به من برگرداند...من هنوز چند پک نزده بودم که گفت :
یک نخ سیگار بده من مستقل بکشم...
من سیگاری به او دادم.فندک را هم دادم...سیگار را روشن کرد...
دوباره به اتاق برگشتیم...دقایقی نگذشته بود که گفت :
نمی خواهی سیگار بکشی؟
گفتم: برای چه این را پرسیدی؟
گفت : هیچی...خواستم من برایت روشن کنم...
طوری گفت که مجبور شدم از اتاق بیرون آمده ویک نخ سیگار به او بدهم که روشن کند...این بار نیز سه- چهارم سیگار را کشید و الباقی اش را به من داد...و بعدش دوباره از من یک نخ سیگار خواست و باز به طور مستقل آنرا به قول ترکیه ای ها...ایچدی....
از آنروز به بعد هر روز از 3 نخ تا 7 نخ از من سیگار می گیرد و می کشد...تازگی ها یاد گرفته که به جای ترک میگوید...
در حال ترکم...
مطلب آزار دهنده این بود که هروقت نخ ششم یا هفتم را از پاکت سیگار من برمی داشت..می گفت :
این دومین سیگار من در این روز است...
من حرفی نمی زدم...ولی روزهائی که من سیگار قاچاقی ایرانی ارزان قیمت می خریدم..مصرف او هم بالا ترمی رفت و گاهی حتی در یک دیدار 2 ساعته 10 نخ هم ....ایچیردی....
روزها به همین ترتیب سپری می شد..و هر روز مصرف سیگار او از پاکت سیگار من بالا می رفت..من مجبور شده بودم که هر روز توتون بیشتری بگیرم..و...مدت زمان بیشتری برای پرکردن سیگار وقت بگذارم...
چند بار تصمیم گرفتم لااقل به خاطر سیگار...دوستی با او را رها کنم...ولی دوچیز مانع این کار می شد...یکی اینکه من واقعا نیاز به یک هم صحبت داشتم که تلخی های 22 ساعت تنهائی از 24 ساعت شبانه روزی را از تن خود بیرون کنم.....دیگر اینکه این دوستمان پولدار بود...هروقت خرج ماهانه کم می آوردم از او قرض می کردم که آخر ماه از ایران برایم پول برسد...البته پول برای من با حساب او از ایران می آمد و او دستمزد و بهره و حق الزحمه و درصد..اش را کم می کرد...و معمولا پولی که او از این بابتها کم می کرد بیشتر از سایر صرافی های دوره گرد ایرانی در منطقه بود...
یکروز یک پاکت سیگار کنت از جیبش درآورد و سعی کرد که آنرا به من نشان بدهد ..وقتی پرسیدم از کجا آورده ای..گفت :
از ایران برایم مهمان آمده و برایم سوغاتی آورده...و یک نخ از آن سیگارها را از پاکت درآورد و به طرف من دراز کرد ..و من هم ...گرفتم...در ادامه شروع به بدگوئی از سیگار دست ساز من کرد و از من خواست من هم مثل او سیگار کنت بکشم...من برای شوخی این شعر را که ازمرحوم استاد آذرپویا شنیده بودم برایش خواندم...
اغنیا ..کنت ..کشند و فقرا... اشنو ..و..پارس..///..جان به قربان تو ..اشنو...که تو ..کنت ..فقرائی..
او همانروز با مانورهای متعدد و بدگوئی از سیگار دست ساز من سیگار کنت کشید...
روزهای بعد متوجه شدم که او فقط یکی- دو نخ سیگار کنت می آورد ...و بعد از کشیدن آنها به جان سیگارهای دست ساز من هجوم می آورد..
یکروز بعد از آنکه دومین سیگارش را از پاکت در آورد و پاکتش خالی شد...پاکت خالی را به طرف من دراز کرد و گفت...
فلانی این پاکت خالی کنت را بگیر ..تا سیگارهای دست سازت را درآن بگذاری....اینجوری سیگارهای دست سازت کیفیت بهتری پیدا می کنند...
اینجا بود که به فکر افتادم....و با خود گفتم....
همان بهتر که تنها باشم..تا با شخصی که این همه افکار امپریالیستی دارد...دوستی کنم....و از سر میز قهوه خانه بلند شدم..و لنگان لنگان تا منزل آمدم...
...
حالا چند روز است که مقدارخرید توتون و زمان پرکردن سیگار دست ساز به نصف رسیده است...
پایان
15/9/2015
علیرضا پوربزرگ وافی
اسکی شهر

۱۳۹۵ شهریور ۳۱, چهارشنبه

داستان با مسما




یک داستان با مسما......
...
نمی دانم این قصه را چه کسی برایم تعریف کرده...یا در چه کتابی خواندم...ولی هرگز فراموشش نکرده ام ..و گاهی در ذهنم مرور می کنم..
امروز احساس کردم که این داستان با مسائل روز ایران تناسب و همخوانی دارد...من هم آنچه از این داستان را از کودکی در ذهنم نگه داشته ام ..با عذر تقصیر برای شما بازگوئی می کنم..
..
در زمانهای قدیم دو نفر همسفر می شوند...پس از طی مسافتی در زیر درختی نشسته و به خوردن غذا و استراحت می پردازند...یکی از این مسافران که نسبت به همسفر خود احساس امنیت کرده بود..به دوست همراهش می گوید:
من مقدار زیادی اشرفی(به قول امروزی ها...پول) همراه دارم...
همراه او که خود را فردی امین معرفی کرده بود..به سرعت وسوسه می شود...و قصد کشتن او را می کند...
شخص صاحب پول وقتی از ناله و التماس منیجه ای نمی گیرد و عزم قاتل را جزم می بیند..نگاهی به پرنده های روی شاخه ی درخت می کند و می گوید :
ای پرنده ها شما شاهد باشید که این شخص مرا ظالمانه و بی گناه می کشد...
مرد قاتل لبخندی می زند و فرد پولدار را می کشد و پولهایش را برمی دارد و می رود...
سالها بعد این شخص قاتل با یکی دیگر از مسافران همسفر می شود و اتفاقا زیر همین درخت توقف می کنند...مرد قاتل با صدای بلند می خندد...همسفر او دلیل خنده اش را می پرسد...قاتل ابتدا از گفتن دلیل خنده اش امتناع می کند..ولی وقتی همسفرش اصرار می کند...به همسفرش می گوید:
من سالها پیش با یکی همسفر بودم..وقتی همسفرم از پول و اشرفی های همراهش گفت..من به خاطر اشرفی هایش او را کشتم...و او قبل از کشته شدن اشاره به پرنده های روی درخت کرد و گفت :
ای پرنده ها شما شاهد باشید که این شخص مرا به ناحق می کشد...
قاتل این حرف را می زند و در حالی که باز هم می خندد..می گوید :
این احمق با آنهمه پول نمی دانست که پرنده نمی تواند شاهد باشد..و در محکمه ای بر علیه او شهادت بدهد...و باز هم می خندد..
همراه قاتل حرفی نمی زند...آنها باهم طی مسیر می کنند و به شهری که نمقصدشان بود می رسند...و از همدیگر جدا می شوند...
ساعتی بعد مامورین حکومتی این شهر قاتل را به اتهام قتل دستگیر و به محکمه می آورند..
وقتی قاتل وارد محل کار حاکم شهر می شود..در مقابل خود همان مرد همسفرش را می بیند...این شخص که حاکم شرع شهر بود رو به قاتل کرده و می گوید..:
گاهی شهادت پرنده ها هم می تواند متهم را معرفی کند..
سپس دستور می دهد اموال او را توقیف و به خانواده ی مقتول مظلوم بدهند و او را طبق قانون رایج آن زمان به سزای اعمالش می رساند..
...
حالا حکایت جنایات سال 67 (بدون آنکه اندیشه شان را تایید کرده باشم) با نوار صوتی منتظری و دست خون آلوده ی مرتضوی و اعوانش درکهریزک به این مرحله رسیده است..ملت ایران در مقام قاضی تاریخ منتظر محاکمه ی جنایتکاران این اعمال وحشیانه و غیرقابل قبول این افراد هستند...
علیرضا پوربزرگ وافی
2016/9/21
ترکیه
..

۱۳۹۵ شهریور ۲۵, پنجشنبه

قربانلیق اتی

https://www.facebook.com/ali.vafi.9/posts/514365558774239
..
.

قربانلیق اتی 
...
گؤزلریم قاپی یه آسیلی قالیب
قربانلیق کسن لر ایندی گلرلر
بو گؤزل بایرامدا خیرات گونونده
گؤزومون انتظار توزون سیلرلر
...
نه گؤزل قایدادی قربان بایرامی
یوخسولون ائوینه زنگین گله جک
آجلارین ائوینه بیر پای گتیریب
یتیمین گؤزونون یاشین سیله جک
....
من کئچه ن بایرامدان ات یئمه میشه م
گؤزلزیم گؤزله ییر قاپیم آچیلسین
گوزلوره م بیریسی قاپیمی دؤیسون
منه بیر انلی بود یا دؤش گتیرسین
...
اوره گیم بیر یاغلی ات پایی ایستیر
کی اونلا بیر ایلین آجیسین سیله م
اوشاقیم ات یئه سین اوزی بیر گولسون
من باخیب انله نیم من ده بیر گولوم
....
قربانلیق اتی نی تئز چکه م شیشه
دادینی دوزونی خوش عیارلایام
بیر بارداق ایراندا نسیه آلام
توشونی دادار کن سوغانی سویام
...
بو حالدا اوجادان قاپی دؤیولدی
دئدیم بس یئتیشدی قربانلیق اتی
آی خانم تئز ترپش سفره میزی آچ
آنباردان پاسلانمیش شیش لری گتی
..
آیاخلین پله ده ن یئندیم اشاقی
شوقیله ذوقیله قاپینی آچدیم
بیر صحنه گؤردوم کی رنگیم سارالدی
دیه سن جنت دن آتشه قاچدیم
...
جوجوقلار دورموشدی قاپی دالیندا
هر بیری اؤزونه بایراملیق اسیتیر
هرکسین الینده بیر نایلون پاکات
گگره ک دیر وئره سن هدیه بیر به بیر
....
آخسیا آخسیا قاییتدیم ائوه
اویانا بویانا حسرتلی باخدیم
نه پول وار نه شیرنی منیم ائویمده
یوخسوللوق دردینه من یاندیم یاخدیم
...
من بیرده ن طاقچادا قندانی گؤردوم
هله ده ایچینده بیرآز قند واردیر
آبرومی باغلادیم او نئچه قنده
او قندان دییری بیر گوجلی یاردیر
...
قندلری من آتدیم نایلون لارینا
اوشاقلار شوقیله یولا دوشدولر
اوشاقا فرق ائتمه ز سن نه وئریرسن
وئردیقین قیزیلدان یا گوموشدولر
...
قربانلیق اتینده ن خبر اولمادی
اومودیم کسیلدی قربان اتینده ن
دیه سن زنگین لر پیچاقلاریله
مین تیکه کسیلدی ایمان اتین ده ن
....
بو قدر قربان دا قربان کسدیلر
بو احسان بو ات لر یارب کیمین دیر
اولمایا دین کؤچوپ ریا شهرینه
قربانلیق اتی ده زنگین لرین دیر
....
اوشاقلار باخیردی منیم الیمه
بیر به بیر سوردولار قربانلیق هانی
قیریلدیم بیلمه دیم نه جواب وئریم
یوخسوللوق البته قیرار انسانی
...
آما من غصه دن پوزولموشودوم
یوز به یوز اونلارا یانلیش گولوردوم
دردیمی گیزلتدیم اوشاقلاریمدان
باطن ده غصه دن من اؤزؤلوردؤم
...
بیر غملی باخارکن خانیما دئدیم
دور خانیم مرجیمک شورباسین گتیر
بیرآز دا (اون) وارمیش اونو وئر یاپیم
بایرامدیر اونو دا بیر شیرنی پیشیر
....
رمضان طبیلی سسه دوشموشدور
دئدیلر اوامایا داربی اولوبدور
دئدیم کی داربی نین قولو قانادی
منیم بختیم تکین کؤکده ن سولوبدور
علیرضا پوربزرگ وافی
2016/9/15
ترکیه

۱۳۹۵ شهریور ۲۴, چهارشنبه

قربانی قربان

Ali Vafi added 2 new photos.
1 hr
قربانی قربان
..
از یک هفته قبل از عید قربان فضای مجازی پر از مطالبی در مورد مظلومیت گوسفند و گاو و شتر..و... شده است...این مطالب چنان دست به دست و مورد تایید مخاطبان قرار می گیرد که انگار دفاعیه هائی برای مظلومیت قتلهای نسل کشی انسانها در قرون و اعصار نوشته شده است..
من قصد تحلیل این مطلب از دید مذهب را ندارم .اما برخود لازم دیدم که نگاهی از دید اجتماعی به این موضوع داشته باشم....
شاید در بین احسانها و خیراتی که در جوامع مذهبی توزیع می شود.....گوشت قربانی در عید قربان تنها متاعی ست که به دست فقرا می رسد...
موضوع خوردن گوشت حیوانات دامنگیر اکثر انسانهای جامعه ی بشری ست و جای انکار ندارد..و همین موضوع می تواند انسانها را در ردیف موجودات خونخوار کره ی زمین قرار بدهد...بنا بر این اگر کشتن حیوانات کار زشتی باشد...فرقی نمی کند در چه روزی و با چه اسمی انجام می شود..در اسلام هم روایت داریم هرکس 40 روز گوشت نخورده باشد ..می تواند قرض بکند و گوشت بخرد..
انسانها انواع حیوانات را برای کشتن و خوردن پرورش می دهند....از ماهی گرفته تا گوسفند و گاو..و...خوک.... و مرغ و..ده ها نوع دیگر از این قبیل...و جای تعجب است که در ایام سال هرگز کسی لب به اعتراض باز نمی کند و تعجب انگیزتر اینکه اکثر و تقریبا تمام این حضرات از این گوشتها استفاده می کنند....بنا بر این ..اگر کشتن حیوانات بد و زشت است..باید در تمام روزهای سال چنین باشد نه تنها در روز عید قربان...آنهم در روزی که می شود قاطعانه گفت که گوشت قربانی در این روز بیشتر به نیازمندانی می رسد که دستشان در طول سال به ندرت به گوشت می رسد...
بعضی ها اشاره به حیوانات قربانی شده درمراسم حج دارند و می گویند ..این گوشتها هدر می شوند...در صورتی که سالهاست کشور عربستان اقداماتی برای حفظ و انتقال این گوشتها انجام داده است و تا آنجا که در رسانه ها مطرح شده است....این گوشتها هدر نمی شوند...
کشتن و خوردن حیوانات در هیچ دین و جامعه ای منع نشده است..و تمام انسانها با تبعیت از دین و یا عرف اجتماعی خودشان در این امر شریک هستند...
اگر در جامعه ی اسلامی گوسفند و..گاو....می کشند....در جامعه های دیگر حیوانات دیگری کشته می شوند و کسی لب به اعتراض نمی گشاید...برای نمونه به بوقلمون کشی در امریکا اشاره می کنم که هرساله انجام می شود ونمایش فیلمهایش با تحسین دیگران روبرو می شود...
با توجه به نمونه های اشاره شده ..به این نتیجه می رسیم که اگر این کار ناپسند است (که اساسا هست) شامل تمام جوامع و ادیان است و نمی توان بریک گروه یا عقیده ی خاصی خرده گرفت...و اگر قرار است با این کار مقابله شود باید با تمام جوامع برخورد شود...و چون انسانها جایگزینی برای تغذیه و ادامه ی حیات ندارند ...این خونخواری ادامه خواهد داشت...
من در این مقاله قصد دفاع از مراسم دینی مسلمانان را ندارم...و امروز قاطعانه بر این باورم که که اگر کشورهای اسلامی هزینه های حج خود را در جامعه ی خودشان مصرف بکنند ..قطعا این همه فقر و فحشا در جوامع مسلمان نخواهیم داشت...اما از اینکه تمام چاقوها در این ایام به سمت مراسم مسلمانان است دلگیرم می کند...چاقوهائی که در دست افرادی ست که خودشان گوشتخوار هستند و در طول سال گوشت حیوانات را می خورند...
سخنی هم با طرفداران حمایت از حیوانات دارم که در این ایام طلایه داران این انتقادها هستند....اول باید بگویم که اندیشه ی حمایت از حیوانات فکر مقدس و قابل احترامی ست..و در دین اسلام هم شاید بیشتر از ادیان دیگر قوانین محترمانه برای حقوق حیوانات تدوین شده است...برای نمونه...اشاره به شکار حیوانات به نیت تفریح می کنم که اسلام آنرا نمی پذیرد و شکار را زمانی مباح می داند که برای رفع گرسنگی بوده باشد...و سخنم با طرفداران و حامیان حیوانات این است.که من در اینجا فقط اشاره به حامیان سگ دارم..:
انسانها سگها را در قید و زنجیر کرده و برای لذت بردن و یا بهره کشی از آنها حمایت می کنند و برای این کار آنها را تربیت می کنند...تربیتی که سگها را تبدیل به عنترهای مقلد می کند و از اصل خودشان دور می سازد....این هم بخشی از خودخواهی ها و بهره کشی های انسانهست که در مورد حیوانات اعمال می شود و تا کنون کسی در این مورد اعتراضی نکرده است..و مع الاسف بیشتر مواقع با نگاه تحسین برانگیز به موضوع نگاه کرده اند...
البته در بحث حیوانات حتی قوانین اسلام هم مورد سؤال است...برای نمونه. چون اسم ماهی به میان آمد به ماهی اشاره می کنم..
.در اسلام خوردن گوشت حیوانات گوشتخوار حرام است...در صورتی که گوشت ماهی حلال اعلام شده است...ماهی خود حیوان گوشتخوار است و حتی در مراکز پرورشی به آنها غذای همراه با گوشت می دهند...ولی ......هرگز فتوائی در مورد حرام گوشت بودنش صادر نشده است...
حرف آخر اینکه به قول معروف.....خانه از پای بست ویران است...و مشکل ما انسانها هستیم...
و یک گلایه......امسال هیچیک از دوستان ایرانی مسلمان در ترکیه ..عید قربان را به من که پیرمرد این قبیله ی سرگردان هستم و هنوز یک مسلمانم.... تبریک نگفتند...به قول سایه:
جدائی از زن و فرزند سایه جان سهل است
ترا ز خویش جدا می کنند...درد اینجاست.
علیرضا پوربزرگ وافی
2016/9/14..ترکیه
LikeShow More Reactions
Comment