۱۳۹۴ مهر ۹, پنجشنبه

غدیر خم

......برای غدیر خم....
زان متانت که در جمالش بود
آینه قدرت نظاره نداشت
چرخ گردون سخت خود محور
بود تسلیم او وچاره نداشت
...
کفر با آنهمه فریب و ریا
رنگ خود را به پیش او می باخت
عدل در پهنۀ زمین و زمان
هیچکس را چنان علی نشناخت
...
قهرمانان جنگهای بزرگ
نام او را به فخر می بردند
دشمنان نیز در مصاف علی
پیش تر از نبرد می مردند
...
پهلوانی قرین نامش بود
پیش او ترس رنگ ومعنا باخت
غیر ترس از خدا که حسنش بود
هرگز او ترس دیگری نشناخت
....
در بر ظالمان سترگ و قوی
پیش مظلوم مهربان و رئوف
لطف او بر یتیم و درمانده
کی بگنجد به حجم تنگ حروف
....
آنکه بشکست دست مقتدرش
رمز و راز مخوف خیبر را
او نشان داد در حماسۀ عشق
قدرت و شان نسل حیدر را
....
گر غدیرانه چشم وابکنی
حق مولا علی چه خوش پیداست
گفت ختم رسل به اصحابش
بعد من بر شما علی مولاست
...
جاه و مال و مقام و ثروت دهر
برعلی قدر یک پشیز نبود
قیمتی تر زحق مظلومان
در محکهاش هیچ چیز نبود
....
آمد او قسط و عدل در دستش
گفت این ارمغان ربانی ست
در فضائی که عدل جاری هست
یک بهشتی مکان روحانی ست
....
هرکجا عدل بال و پر بگشود
روح انسان یقین الهی شد
در فضائی که نور حق تابید
آن مکان فارغ از سیاهی شد
.....
چیست ایدل سیاهی منفور
در جهانی که نور باید بود
حب دنیا و قدرت و مال است
ای دل از آن بدور باید بود
....
گر گرفتار حب دنیائی
دشمن دین و عدل و قرآنی
گشته ای دشمن خدا و علی
آنک آنک مرید شیطانی
....
بشنو ایجان علی چه می فرمود
کاخ...ویران کنندۀ کوخ است
هرکجا ظلم جلوه گر باشد
عدل در آن دیار منسوخ است
....
وای بر آنکه برج می سازد
بی خیال از یتیم و درمانده
دیگر از راه خیر خواهد ماند
هرکسی از خدا شود رانده
....
بنگر ای دوست راه مولا را
او به یاد یتیم و بیکس بود
تا بلرزد همه ی وجود علی
نالۀ بیکسی بر او بس بود
....
ای که عاشق به نام مولائی
پس چرا جون علی نمی گردی
از چه رو...روز و شب نمی کوشی
بزدائی تو از دلی دردی
...
لذتی در کرم بود ای دوست
که به حجم سخن نمی گنجد
جای مهر و وفا به کنج دل است
در دل ظرف من نمی گنجد
....
خیز و راه علی برو امروز
پیش تو این همه یتیم و فقیر
مردم آزرده از تطاول فقر
گشته در پنجۀ نداری اسیر
...
یا علی همتی که وافی هم
بزداید زقلب مردم غم
دوست دارم ره علی بروم
بر غم جامعه شوم مرهم

تابستان 1377 تهران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر