۱۳۹۴ مهر ۱۳, دوشنبه

سالگرد فروغی


زخم خورده/ مانده در میدان آورد زمانه
بی نصیبی ها نصیبم/ نارفیقی ها حبیبم
برتنم پیداست گر پنجاه من گرد زمانه
تاس ما وارونه افتاد و به روی (صفر) چرخید
خود شدم ششدر نشین صفحهء نرد زمانه
مات شطرنج غم و اندوه و حرمان فراقم
گرمی برد قمار هستی ام برد زمانه
سرخرویی ها محالم/شادکامیها حرامم
حسرتم سبزینه بودن/حاصلم زرد زمانه
خنده ای گر از خطا بر روی لبهایم دویده
روی دوشم مهر کوهی غصه پیگرد زمانه
با دل و جان تا وفا کردم جفا دیدم ز یاران
این عملکرد من و دل آن عملکرد زمانه
طالعی که نحس باشدبخت من باید بدانی
نامرادی می شود او را ره آورد زمانه
هرکسی این نامرادی را تحمل کرد(وافی)
می شود تنهاترین/عاشقترین مرد زمانه
علیرضا پوربزرگ وافی
2015/10/5

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر