۱۳۹۴ مهر ۲۲, چهارشنبه

روزگاران قدیم



...تقدیم به دوستان دوست
....
....یک شعر قدیمی از گوشۀ دفتر کهنۀ شعرم..
..
خوش آن روزگاران که صاحبدلی بود
.به اهل وفا حق آب و گلی بود
..
به هر گوشه از شهر با شادی و شوق
زشمع صفا مهربان منزلی بود
...
بجز لحظه هائی که با دوست بودم
مرا زندگی نخل بیحاصلی بود
...
پلی بود تا شهر زیبای آمال
در این ه ترا همره و همدلی بود
...
توان داشت پاهای امید فردا
اگر دست سرد زمان حائلی بود
....
برون می تراوید سوسوی شادی
ز هرجا اگر روزن منزلی بود
....
صفا داشت سرتاسر دشت الفت
جنون بهترین مدرک عاقلی بود
...
خیلی سعی کردم که تکمیلش کنم.نتوانستم حس آن روزگاران را بگیرم..
...
علیرضا پوربزرگ وافی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر