۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۱, یکشنبه

خداحافظی با نمایشگاه کتاب ترکیه


.......خداحافظی با نمایشگاه..........
امروز دلم پر از نیاز و آه است
چون روز جدایی از رفیق راه است
بستند در باغ و گلستان کتاب
گفتم به یقین که عمرگل کوتاه است
امروز تلاش کردم اسامی کشورهای شرکت کننده را در بیاورم .همین امر باعث شد که نتوانستم از حضور دانشجویان و دانش آموزان عکس بگبرم.اسامی کشورهایی که در این نمایشگاه کتاب شرکت داشتند به این شرح است.لازم به ذکر است که کشور ترکیه با انبوه ناشرین و نویسندگان وشعرایش در این همایش ارزشمند شرکت داشت و کشورهای دعوت شده که توانستم اسامی آنها را در بیاورم به شرح زیر است.پیشاپیش باید اذعان کنم که بعضی از اسم ها آنچنان برایم نا آشنا بودند که نتوانستم تشخیص بدهم که آنهاکشور مستقل هستند یا بخشی از یک کشورند.....در هر صورت کشورهای قیرقیزستان / تاتارستان / ازبکستان / چواشستان / قزاقستان / ترکمنستان ( که تیم دعوت شده به مراسم نرسیده بود ولی دانشجویان مستقر در ترکیه ای نمایشگاه را برپا داشتند / آذربایجان / ایران (با حضور دو ترکمن خودجوش) / داغستان / بلغارستان / مکدونیا / کریم تاتار( اوکراین) / بوسنی / گاگائوضیا / مولداوی / باش گرجستان / قاراچای چایکسک / باش قوردستان / و نمایندگانی از قفقاز و بیش از 6 ایالت روسیه....بعد از این موضوع به کنار دوستان ترکمن ایرانی خود آمدم.یک نفر که خود را استاد دانشگاه می نامید اعلام کرد که در حالحاضر در دنیا بیش از 250 میلیون ترک زبان وجود دارند و در سراسر جهان پخش شده اند.او بیش از نیم ساعت در فشانی کرد و اعلام نمود که همهء ترکها باید زیرنظر ما بیایند ومتحد شدم وقتی منظور او از (ما) را پرسیدم در جوابش متوجه شدم که فقط می خواهد شخص خودش را نشان بدهد جواب علمی برای سوال دوستان ایرانی ما نداشت و در نهایت حاضر نشد با دوستان عکس بگیرد....در مورد فروش کتاب در نمایشگاه باید بگویم که ناشرین از فروش راضی نبودند ولی شرکت در نمایشگاه را وظیفهء خود می دانستند.شاعران و نویسندگان هم کتاب خودشان را به مراجعین پیشنهاد می کردند وپیشنهاد امضا کتاب در قبال خرید را داشتند.درست مثل رسم بازار ترکیه که مرجعین را دعوت به خرید اجناس خود می کنند.برداشت من از وضع عرضهء کتاب در ترکیه این است که معمولا تعداد کتابفروشی ها در سطح شهر حتی در آنکارا و استانبول به نسبت سایر اصناف بسیار کم است و مردم خیلی استقبال نمی کنند.نزدیک ظهر خانم دکتر افسانه دولت آبادی اهل تبریز و استاد دانشگاه عثمان قاضی به نمایشگاه آمد و فرصتی شد تا سوالی را که از استاد قبلی کرده بودم دوباره تکرار کنم. سوال من در مورد کور اوغلو وگوراوغلو بود که ایشان فرمودند در آذربایجان به آن قهرمان افسانه ای (کوراوغلو) و در بعضی مجامع حتی در بین ترکمن های ایران به (گور اوغلو) معروف است. در آذربایجان می گویند او فرزند کسی ست که حاکم عصرش چشمانش را کور کرده وعده ای هم بر این باورند که مادرش فوت شده بود و در لحظهء دفن متوجه وجود فرزندی در شکمش می شوند و قبل از دفن او را زنده از شکم مادرش در می آورند......امروز را هم برای ناهار مهمان دوستان ایرانی خود شدم و باهم به رستوران والی که امروز تعطیل بود وفقط به خاطر ناهار مهمانان ساعتی باز کرده بودند رفتیم ویک ناهر کارمندی دیگر خوردیم...بعد از ناهار اکثر ناشرین شروع به اهدای هدایا به همدیگر کردند و بعضی از ناشرین به غیر از تقویم آرم یقه ای هم اهدا کردند که خیلی کار زیبایی بود. یکی دیگر از کارهای زیبا هدیهء دفترهایی بود که پشت و روی جلدشان عکس یک شاعر و نویسنده بود که تبلیغ ارزشمندی از فرهنگ جامعه است....بالاخره ساعت خداحافظی با دوستان ایرانی رسید و با اشک شوق وحسرت از هم جداشدیم.....من با آنکه در این نمایشگاه با ملیت های مختلف آشنا شدم با هم عکس گرفتیم ولی حسرت نبودن در نمایشگاه کتاب تهران در دلم کم نشد .هرچند که سال قبل مرا برای سخنرانی در یکی از سالنها دعوت کرده بودند و به جای من یک فوتبالیست را برای سخنرانی گذاشتند که چهرهء معروفی بود ..... و در آخرین لحظات نمایشگاه این شعر مرحوم دکتر فرشید رود در ذهنم فریاد می زد((( این خانه قشنگ است ولی خانهء من نیست))).
مطلب مهمی که یادم رفت بنویسم این است که کل جمعیت این کشورها بدون احتساب ترکیه حتی به نصف جمعیت ترکهای ایران نمی رسد و اینجا بزرگی جنایت و اختناقی که به ترکهای مظلوم ایران می شود چهرهء خودش را نشان می دهد ....پایان علیرضا پوربزرگ وافی10/5/2014 اسکی شهیر
 (12 photos)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر