۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۶, سه‌شنبه

نمایشگاه کتاب



...........در نمایشگاه کتاب.....
آن به که روی همیشه دنبال کتاب
حظی ببری ز شرح و اجمال کتاب
سیر همهء جهان کنی در خلوت
با عزم و ارادهء خود و بال کتاب
امروز به نمایشگاه کتاب رفتیم البته نه در نمایگاه کتاب تهران بلکه در نمایشگاه کتاب اسکی شهیر ترکیه.در نگاه اول متوجه شدم که حتی کشورهایی که به تعداد خیلی کمی تبعهء ترک زبان دارند در این نمایشگاه حضور دارند وباز هم در حال افسوس خوردن این مصیبت بودم که جمعیت بیش از 30 میلیونی ترکهای ایران نادیده گرفته شده و در این نمایشگاه حضور ندارند که دوست همراهم پرچم فعلی ایران را در سر در یکی از غرفه ها نشان داد و ما به آن سو رفتیم...در روی میز تعداد محدودی کتاب تک جلده بود و در نگاه اول هرکس متوجه می شد که این کتابها برای فروش نیست.من با یکی از مسئولین نمایشگاه ایرانی ها سلام وعلیک کرده و علت این همه کمی کتاب را جویا شدم.ایشان توضیح داد که از ترکمن صحرا و گرگان آمده اند وفقط نمونه هایی از کتابهای خودشان را آورده اند و بلافاصله تصویر و کتابی از مختوم قلی بزرگ را نشانم دادند.من که با اسم واشعار مختوم قلی آشنایی قبلی داشتم نگاه تعظیم آمیزی به تصویر آن بزرگمرد انداختم و عرض ادبی به ساحت آن شاعر بزرگ کردم.پس از لحظاتی به مخاطب ترکمن خود گفتم که من در دیار شما دوست نویسنده ای به نام یوسف قوچق داشتم و جویای احوالش شدم در پاسخ گفت:من یوسف قوچق هستم . بی اختیار مشت نرمی که لبریز از تعجب و حیرت بود به سینه اش زدم و گفتم: تو اگر یوسف هستی چرا مرا نشناختی؟ و او با تعجب از من پرسید:شما اسمتان چیه؟ تا گفتم علیرضا.... وسط حرف من دوید و گفت:جناب علیرضا پوربزرگ وافی و درمقابل حیرت دوستان ترک و مراجعین همدیگر را بغل کردیم.من و یوسف در نگاه اول همدیگر را نشناختیم چون ظاهرمان عوض شده بود.ولی وقتی دقایقی با هم صحبت کردیم نا خواسته درونمان ظاهر شد ومعلوم شد هنوز همفکر هم وهمدل هم هستیم....پس از دقایقی صحبت با هم در نمایشگاه قدم زدیم و من دقایقی را حس کردم که هر ساله در نمایشگاه تهران به من دست می داد.... یوسف در حین صحبت اعلام کرد که متاسفانه در این شهر ایرانی ها زندگی نمی کنند و به نمایشگاه ما کمتر سر می زنند.وقتی در جوابش گفتم که در این شهر به غبر از دانشجویان ایرانی حدود 1500 ایرانی پناهنده زندگی می کنند ومجبورند برای ادامهء زندگی هر روز صبح زود به سر کار سیاه بروند و شب هم خسته و کوفته به منزل می آیند و استراحت می کنند که بتوانند روز بعد هم سر کار بروند...اشکش در آمد و وقتی به او گفتم که در ترکیه حدود 125 هزار ایرانی پناهنده داریم اشک در چهره اش ماسید و برای لحظاتی زبانش بند آمد......یوسف در مورد ایجاد نمایشگاه اعلام کرد که مرکز فرهنگی اسکی شهیر با خود او به طور مستقیم صحبت کرده و او را به نمایشگاه دعوت کرده است........با شنیدن این جمله باز هم سوال همیشگی در ذهنم دوید که آیا مسئولین حکومت ایران باز هم بیش از 30 میلیون ترک ایرانی را نادیده گرفته اند.و آگاهانه به انکار آنها می کوشند؟در صورتی که هنر مرز و زبان نمی شناسد وشعر حیدربابای شهریار در ذهن خیلی از مردم ترکیه و عراق وقیرقیزستان و ترکمنستان و..... جاری ست و ادبیات ترک زبانان ایرانی یکی از پایه های این زبان شیرین است.امروزه نام فضولی وسهند(بولوت قره چورلو) وشهریار در دیار ترک زبان های جهان جاری ست وادبیات ترکی ایران چراغ همیشه روشنی در این وادی ست.... به قول مفتون امینی(دنیاده قارانلیق لار اگر جمع اولا باهم../.. بیر خیرداجا شمعین ایشیقین سوندوره بیلمه ز).در صورتی ک حکومت فعلی ایران در این مراسم و مراسم دیگر حضور ندارد و از دید جوانان مخالفت خود را با ترکها این گونه نشان می دهد و همین امر باعث ایجاد واکنش هایی می شود که به نفع هیچکس نیست.حکومت فعلی ایران می توانست برای جلب رضایت جوانان آذربایجانی کتاب های ترکی ایران را به خط کشورهای مختلف چاپ و حتی به صورت رایگان توزیع می کرد.مگر نه این که پولهای نفت ایران در سوریه و لبنان هدر می شود.در صورتی که همین پولهادر حیطهء فرهنگ می تواند آب پاکی به آتش خشم جوانانی که خود را محق می دانند بریزد..... من وقتی از یوسف در مورد کمک حکومت ایران سوال کردم آهی کشید گفت:من بهیچیک از حکومتی ها در این باره صحبت نکرده ام وکسی هم به سراغ ما نیامده است...... یوسف در ادامه توضیح داد که برای افتتاح نمایشگاه برای ما پرچمی آوردند که من تا امروز ندیده بودم ولی مسئولین ترک اصرار داشتند که پرچم شما همینه!!!!! و باز در ادامه گفت که من مسئولین امر را تهدید به بستن غرفه کردم و نقشهء پرچم ایران را برایشان کشیم آنها برایمان پرچم ایران آوردند.....درجوابش گفتم درود بر تو ترکمن غیور ایرانی که یک تنه مظهر ایران مطلوم و ترکهای مظلومتر ایرا هستید.......... ادامه دارد.....
 — with Fehmi Erdogan. (11 photos)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر