۱۳۹۷ آبان ۲۷, یکشنبه

کفشهای دوران ورزشی ما



4-کتانی چینی
کفشهای تخصصی دوومیدانی عصر ما
1-کفش میخی لهستانی میخ ثابت (در این مرحله دوندگان سرعتی می توانستند با میخ بلند آن کفش بدوند ولی ما که دونده های نیمه استقامت و استقامت بودیم به تجربه آنها را به آهنگری می بردیم و کوتاه می کردیم.
2-کفش میخی لهستانی قابل تعویض (در این مرحله آچار مخصوصی هم همراه کفش میخی تحویل می دادند)
3-کفش میخی لهستانی قابل تعویض با میخهای بلند و کوتاه.
4- کفش میخی لهستانی دارای میخ پاشنه مخصوص پرش ارتفاع.
5- کفش ژاپنی پوما (در دوران بازیهای آسیائی تهران ژاپنی ها رو کردند.
6- آدیداس
7-..الی آخر
بد نیست اینرا هم بگویم که ما در تبریز و شهرستانی ها در شهر خودشان در زمین خاکی که از پودر آجر درست می شد و در تبریز فقط جناب محمدعلی لیل آبادی (ممش) مربی زحمتکش من و باشگاه توکلی بلد بود می دویدیم و چند سال وقتی به تهران می آمدیم و در پیست تارتان درجه 3 امجدیه می دویدیم.در همان مسابقۀ اول پای تمام شهرستانی ها کوبیده می شد و می گرفت و به همین دلیل دوندگان شهرستانی در روز دوم و سوم که معمولا مسابقات دوومیدانی 3 روزه بود نمی توانستند حتی رکورد پیست خاکی شهر خود را تکرار کنند.
به همین دلیل اردوی دوندگان بازیهای آسیائی را به تهران آوردند و در این فاصله که پیست دوومیدانی یکصد هزار نفری آماده می شد مواد تارتان پیست زمین امجدیه را هم تعویض و درجه یک کردند.ما برای بازیهای آسیائی حدود 9 ماه در اردوی تهران بودیم.
با افتتاح استادیوم آزادی که من نیز در مسابقۀ افتتاحیه اش شرکت داشتم فیلمی از مسابقۀ ما گرفته و در سینماها های سراسر کشور با نام جوانان و ورزش قبل از شروع هر سئانس پخش می کزدند.
من این خبر را به طور اتفاقی از یکی از بچه محلهایم شنیدم و با هم به گیشۀ سینما آسیا رفتیم که سر و کلۀ برادر بزرگم پیدا شد و مرا به سین و جیم گرفت..من به برادرم توضیح دادم که سینما فیلم مرا نشان می دهد.برادرم تاکسی اش را پارک و با ما داخل سینما آمد.
تبلیغات پیش از فیلم تمام شد و پخش فیلم اصلی آغاز شد. در حالی که آسمان بر سرم آوار می شد بناگاه فیلم اصلی قطع و فیلم جوانان و ورزش پخش شد.من با غرور یا حتی حسی که قبلا تجربه نکرده بودم فیلم ام را تماشا می کردم و دیگر باکی از کتک برادر به صورت نقدی در همانجا و کتک نسیۀ پدر موقع صرف شام نداشتم.
نمی دانم چطور شد که یاد این خاطره افتادم..شاید به خاطر این بود که چند جفت کفش از دوستی که به کانادا رفته در منزل ما جا مانده بود و من آنها را به دوست دیگری اهدا کردم..بود..و شاید جنگی دیگر با تنهائی های خودم....در هر حال تقدیم به دوستان
18/11/2018

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر