۱۳۹۷ مرداد ۳, چهارشنبه

پشت پرده های مهاجرت...قسمت چهارم


پشت پرده های مهاجرت
...
قسمت چهارم
...
زندگی در کشور دیگر و در غربت مشکلاتی دارد کهتا کسی تجربه نکند نمی تواند حس درستی از تلخیها و سختی های آن داشته باشد.حسابش را بکنید یک نفر با تکیه بر نیروی کار خود وارد کشور دوم می شود ولی با بیکاری یا کمبود کار مواجه می شود و نمی تواند روزگار بگذراند.البته باید بگویم همین الان افرادی هستند که از نظر مالی خیلی توانمند هستند و حتی بعضی ها هرشب مبالغ زیادی در کاباره ها و بارها خرج می کنند ولیکن این افراد بسیار کم هستند و اکثر مهاجرین با کمبود مالی مواجه هستند و مجبورند برای سیر کردن شکم خود و داشتن سرپناهی به آب و آتش بزنند.من در ترکیه پزشکی را می شناسم که در صنایع کارگری می کند یا خیلی از تحصیلکرده ها و دارای مدارک عالیۀ تحصیلی مجبورند برای امرار معاش انجام هر کاری را قبول کنند.
چند وقت پیش خبری در بین مهاجرین منتشر شد که دختر خانمی به خاطر 5 لیر پول نان خود را در اختیار یک نفر قرار داد.یا دختر دیگری به منزل یک شهروند پناه برد و مورد تجاوز قرار گرفت و هنوز پروندۀ شکایت اش در جریان است.
در بین خود مهاجرین گاهی به دست خودشان جهنمی برای خود برپا می کنند که مجبورند تا آخر عمر در آتش آن بسوزند.یک ایرانی به دو نفر پناه داده و پناه گرفته ها شبانه او را کشته و قطعه قطعه کرده و در یخجال گذاشته بودند و پس از چند روز دستگیر شدند و باید سالها در زندان سپری کنند.دو هموطن کرد با هم درگیر می شوند و یکی از آنها با چاقو دیگری را می کشد و فرار می کند ولی 24 ساعت بعد در یکی از شهرهای همجوار محل سکونت اش دستگیر می شود.
من قصد ثبت آمار و ارقام را ندارم ولی نمونه هائی می آورم که ذهنیت دوستان را برای اتفاقاتی که غیر قابل باور هستند ولی حقیقتا اتفاق افتاده اند آماده کنم.
در غربت نیاز حرف اول را می زند و همین امر باعث می شود که خیلی ها طعمه بشوند.در این شرایط دستهائی هستند که در کمین نشسته اند و از این ضعف مهاجرین به نفع خود استفاده می کنند.برای نمونه هم به تشکیلاتی اشاره می کنم که دنبال شکار باسوادها و افراد شاخص هستند که از اعتبار آنها برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کنند و در همین راستا خیلی ها قربانی شده اند.برای نمونه خانمی که شکار تشکیلات جاسوسی فلان کشور شد و الان در اسارت آنها قرر دارد که اکثر دوستان خبرهای او را دنبال کرده و می کنند.و افرادی مثل او که طعمۀ گروه ها و احزاب و تشکیلاتی شده اند که آبشخور آنها معلوم نیست.
خود من وقتی وارد ترکیه شدم از چند طرف مورد هجوم تشکیلات متعدد شدم.فقط به یکی از آنها اشاره می کنم که رییس آنها به طور مستقیم با من تماس گرفت و با پیشنهاد ماهی 3 هزار دلار حقوق و مسکن و محافظ از من خواستند که در خدمتشان باشم و من چون اندیشه و خط فکری آنها را قبول نداشتم نپذیرفتم چرا که من دشمن ملت خودم نیستم و مشکل من فقط با حکومت است..
همین امر نپذیرفتن پیشنهاد باعث شد که ضربات اقتصادی به من وارد کردند  و حتی تهدید جانی کردند..ولی من که عمری در ارتش در خدمت مردم بودم توجهی به تهدیدات آنها نکردم..و تا امروز مجبورم برای حفظ جان خود هرگز در تاریکی بیرون از منزل نباشم.
دوباره بر می گردم به بحث نیاز که تعدادی از مهاجرین خام را به دام قاچاق انداخته و همین الان مهاجرین زیادی با این جرم در زندان به سر می برند.
آخرین خبری که در این مورد دارم دو ایرانی به زندانهای 18 سال و 16 سال و جریمه های چند هزار لیری محکوم شده اند و باید عمر و جوانی خود را دردر زندان کشور غیر سپری کنند.
چند ماه پیش یکی از خانمهای ایرانی برای کار پناهندگی اش به آنکارا می رود.دوست پسرش (به قول هم اتاقی هایش) از او می خواهد که بسته ای از یک نفر دریافت کند و برایش بیاورد.در مسیر پلیس این خانم را دستگیر می کند و معلوم می شود که آن بسته مواد مخدر صنعتی بوده است.این خانم که فرزندانش هم همراه او در ترکیه بودند محکوم به 12 سال زندان می شود و فرزندانش بی سرپرست می شوند..آقائی که از او درخواست انجام این کار را کرده بود از بیخ و بن منکر می شود و الان آزادانه می گردد.
مطلب نهائی در این قسمت این است که متاسفانه ایرانیان مهاجر در ترکیه تشکیلات و تجمعاتی برای رسیدگی به مشکلات و اطلاع از وضع همدیگر ندارند و همین امر یکی از عوامل انحراف و لغزش ایرانیانی می شود که در ترکیه زندگی می کنند و این لغزشها ادامه دارد.
پایان قسمت چهارم
26/07/2018

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر