۱۳۹۷ تیر ۲۹, جمعه

پشت پرده های مهاجرت..قسمت دوم


پشت پرده های مهاجرت
....
قسمت دوم
....
مشکلات و مصائب مهاجرین برای انتقال به کشور سوم پایانی ندارد..چرا که اگر بخواهند با برنامه های سازمان ملل هماهنگ بشوند مجبورند که سالها در انتظار انتقال به کشور سوم باشند که این کار گاهی بیش از 7 سال طول می کشد.در حال حاضر پناهجوئی که در سازمان ملل ثبت نام می کند پیش مصاحبه اش را به 4 سال بعد موکول می کنند.تازه اگر از پیش مصاحبه قبول شود دو سال دیگریا حتی بیشتر برای مصاحبۀ اصلی اش وقت تعیین می کنند و بعد باید در نوبت تعیین کشوری قرار بگیرد که عملا بیش از 6 تا 7 سالش نابود می شود.
در تعیین کشوری هم امریکا اولین و تنها کشوری ست که پروندۀ پناهنده ها را می گیرد و مدت زیادی برای بررسی پرونده معطل می کند .بارها اتفاق افتاده که پروندۀ پناهنده ای را امریکا گرفته و در امتحان آی سی ام سی اول یا دوم طرف را نپذیرفته است.در این شرایط هیچ کشور دیگری حاضر به پذیرش این بخت برگشته نخواهد شد.و در این شرایط برزخ 6/7 ساله تبدیل به برزخ سالهای متمادی می شود...برای نمونه دو تن از خلبانان نیروی هوائی ایران در حال حاضریکی بیش از 11سال و دیگری 8 سال است که از تست امریکا مردود شده اند و در بلاتکلیفی کامل به سر می برند.این افراد از نظر سنی هم معمولا از کار افتاده و بیمرند و عملا هیچکس حاضر نیست به آنها کار بدهد و قهرا گرفتار مشکلات مالی و بدبختی هائی می شوند که الحق قلم عاجز از بیان آن است.
سازمان ملل هم توانائی اقدام مقتدرانه ندارد درست مثل رؤسای سه قوۀ ایران که هیچ میدان عملی ندارند و فقط از دیکتاتور بزرگ دستور می گیرند مجبور است دستورات و اندیشه های امریکا را اجرا کند و به همین دلیل باید گستاخانه بگویم که سازمان ملل به مرکز فروش برده به صورت نوین تبدیل شده که تنها مشتری اش کشور امریکاست و همانگونه که در برده داری های قدیم خریدار برده دندان و دست و بازوی برده را ارزیابی و بعد خریداری می کرد در حال حاضر امریکا فقط عناصری را می پذیرد که به درد کار بخورند و حتی نوعی بیعت با خواسته های امریکا داشته باشند.
این مسائل باعث شده که تعدادی از مهاجرین به صورت جمعی یا انفرادی به فکر رفتن به کشور سوم باشند که در این حرکت یا باید تسلیم قاچاقبرها بشوند و یا مثل بعضی از مهاجرین به ستوه آمده خودشان از طریق زمین و دریا به سمت مقصد بعدی حرکت کنند که در هر صورت احتمال غرق شدن و مرگ بیش از حد تصور است و ارائۀ آمار کشته شده های این حرکت برای جامعۀ بشری شرم آور است.
در مورد افرادی که مجبور به ماندن و تبعیت از روند سیر تکاملی پرونده ها یشان از طریق سازمان ملل می کنند باید بگویم مشکلات از نوع خاص خودشان وجود دارد.
تا مدتها قبل اجازۀ کار به پناهجویان داده نمی شد هرچند الان هم گرفتن مجوز کار آنقدر سختی دارد که خیلی ها از خیر گرفتن مجوز می گذرند و تن به کار سیاه می دهند.
کار سیاه یعنی انجام سخت ترین کارها و دریافت حد اقل حقوق.حسابش را بکنید مثلا یک خانم یا حتی یک آقا در هر 24 ساعت بیش از 12 ساعت در رستوران ظرفشوئی می کند و مزدی که می گیرد حتی به اندازۀ یک سوم دریافتی فرد تبعۀ همان کشور در همان کار نمی شود.صاحبان کار هم هر از چندگاهی و البته بعد از بارها تهدید به اخراج او را از کار اخراج می کنند و ای بسا خیلی از کارفرماها حقوق این افراد را پرداخت نمی کنند و مهاجر بیچاره جرآت شکایت ندارد.
در ترکیه بین مهاجرین ایرانی این جمله مرتب تکرار می شود که اگر از صاحبکار بیش از 500 لیر دستمزد طلبکار باشی باید از خیرش بگذری و متاسفانه در بسیاری از موارد این اتفاق می افتد.
تنها موردی که به یاد می آورم که یک کارگر ایرانی کار سیاه توانست با قلدری از صاحبکارش بگیرد فردی بود به نام فرزین (البته اکثر اسمها هم شناسنامه ای نیستند) که پس از چند بار مراجعه به صاحبکار چون از دریافت پولش نا امید شده بود در مقابل سایر کارگران مقداری از دستگاه های صنعتی کارگاه را برداشته و با خود به منزل می آورد و به صاحبکارش می گوید :
اگر تا 48 ساعت دیگر حقوق مرا ندهی این وسایل را خواهم فروخت.
و این حرکت باعث می شود که صاحبکارش در اسرع وقت دستمزد او را داده و وسایلش را پس بگیرد.
این حرکت یک کار نادری بود چرا که تمامی پناهجویان کار سیاه این توانائی را ندارند و اگر هم داشته باشند از ترس اینکه پروندۀ سازمان ملل شان خراب نشود دست به این کار نمی زنند.
در مجموع باید بگویم که دورۀ انتظار سازمان ملل برزخی ست که چندین سال از عمر مهاجرین را می بلعد.من در این قسمت به جای خاطره شعری در این مورد می نویسم:
اینجا
جوانان تجارت می کنند
و می فروشند متاعی را
به نام جوانی
و می خرند
نانی برای زنده ماندن
اما
این متاع دنباله داری نیست
و هر روز
از سرمایه هایشان کم می شود
چر که بخشی از آنرا
زمان می رباید
و باقیمانده اش در اتاق انتظار سازمان ملل هرز می رود
آیا برای فردای نامعلوم اینها
متاعی برای فروش خواهد ماند
وافی
پایان قسمت دوم
21/07/2018


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر