۱۳۹۳ اسفند ۷, پنجشنبه

غزل سینه زنی

'.......اشاره....
..در ماه محرمی که گذشت.من دو فیلم عزاداری ارزشمند از هیئات یزد دیدم که متفاوت با همۀ هیاتها اشعر انقلابی می خواندند...آنها حتی شعر معروف فرخی یزدی به نام (آزادی) را هم خواندند.من با الهام از آن فضا شعری نوشتم...
امروز در تورق نوشته هایم به آن نوشته برخوردم که آنرا تقدیم دوستان می کنم

به جای سینه زدن سینه را سپر بکنیم
مگر ز کشور مظلوم دفع شر بکنیم
برای ارزش انسان به شوق آزادی
میان معرکه با یک خطر هنر بکنیم
مگر نگفته ز آزادگی حسین (علی)
به هوش باش که این گفته را ز بربکنیم
زمان آن شده ای مردم ستمدیده
ز شهر خلوت و خواب درون سفر بکنیم
سیاهی شب هجران زهم فروپاشیم
و شام تار دیار وطن سحر بکنیم
زدند سکۀ آزادگی به مهر حسین
به پای خیز که با مهر چون قمر بکنیم
ز تلخ حادثه افتاده ایم و می نالیم 
زمان آن شده از این گذر گذر بکنیم
بس است این همه کشتار و حبس و در به دری
هلا به پیش ستم سینه را سپر بکنیم
خطر به ماندن دشمن...خطر به راه نجات
برای رفع خطر با خطر خطر بکنیم
به روی بیرق ایران نشان ننگ بس است
سزد فضای وطن پر زشیر نر بکنیم
پس از سقوط سیاهی به زیر پرچم مهر
حیات خویش به شادی و عشق سر بکنیم'
LikeReplyJust now

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر