۱۳۹۴ اردیبهشت ۶, یکشنبه

قلم قیرماق......شکستن قلم


....قلم قیرماق.......
...با ترجمۀ فارسی
..امروز یکی از شعرای خوب ترکیه به نام (فیکرت گؤرگون)..مهمان من بود...معمولا در این جلسات من در رابطه با (عروض شعر فارسی) صحبت می کنم و ایشان یا شعرای دیگر در مورد (هجا)....
امروز در حین بحث دوستم شعری خواند که کلمۀ (قلم قیرماق) داشت...وقتی از ایشان در مورد معنی و مفهوم این کلمۀ مرکب سؤال کردم.جوابی که داد اشک مرا در آورد...او گفت::
وقتی در ترکیه حاکم شرع (قاضی) حکم اعدام به یک مجرم می دهد. پس از امضای حکم..قلمی را که با آن حکم اعدام را امضاء کرده می شکند....دلیلش هم این است که آرزو می کند دیگر هیچ قلمی هیچ حکم اعدامی را امضاء نکند...
ایکاش مسئولین پرکار ما در اعدام هم چنین اندیشه ای از ذهنشان بگذرد...
من در اینجا شعری از این بزرگوار را که مشابه حال و هوای ایرانی هاست...تقدیم می کنم....
.........گؤز یاشیم..
کآیناتین گؤز یاشی سان دیورلر
بیلمیوللر گؤزیاشلاریم اوندان دی
قان آغلیور یئر یوزونده دیارلار
گولمیوللر .گؤز یاشلاریم اوندان دی
...
کیمی توخلوق کیمی آجلیق خسته سی
نئجه سنون منفعت دور قیسداسی (معیار)
خیالی دورکیمی سینین پاستاسی
بولمیوللر گؤزیاشلاریم اوندان دی
....
عرش تیتره دیریئتیم لرده آغیتلار(ناله ها)
اشکال ائتمیش کؤنول لری طاغوت لار
خورتلامیشلار فرعون لر نمرود لار
اؤلمیوللر گؤزیاشلاریم اوندان دی
...
غریب لرین امید سوسلار آشینی
حیاسیزلیک آلمیش گئتمیش باشینی
مظلوملارین گؤزلرینین یاشینی
سیلمیوللر گؤزیاشلاریم اوندان دی
...
دوز باسیلیر مرهم دیه یارایه
هر بیر ایشین اوجو چیخار پارایه(پول)
اینانان لار حق ایچین بیر آرایه
گلمیوللار گؤزیاشلاریم اوندان دی
.....
یوزا چالی انسانلیقین یاپیسی
اسکیلمیور گؤنول لرین تپیسی (آتش درون)
آچیلمیور یاشلی لارین قاپیسی
چالمیوللر گؤز یاشلاریم اوندان دی
....
بایراق آشمیش بنجیل لیقی قوشانان (مغرور شده ها)
اولوق اولوق قارداش قانین بوشانان (سیل خون جاری شدن)
چاره بولون سونا ارسین یاشانان (پایان دادن به خونریزی)
بولمیوللار گؤزیاشلاریم اوندان دی
....
گاهی سئوینج گاه کدرده ن آغلارام
گؤی یوزونه نوردان کمر باغلارام
فرهادلارا حسرت قالمیش داغلارام
دلمیوللر گؤزیاشلاریم اوندان دی
26/4/2015.
اشک چشمانم
...میگویند اشک چشمان کاینات هستی../..نمی دانند اشک چشمانم از آنهاست../..شهرها و دیارها در روی زمین خون گریه می کنند../..نمی بینند اشک چشمانم در آنجاست.....................یکی از سیری و یکی از گرسنگی مریض است.../..معیار اندازه گیری ها سود شخصی ست../..یک نفر هم در خیال خود به شیرینی فکر می کند../..نمی دانند اشک چشمم در آنجاست../..نالهء یتیمان عرش را به لرزه در می آورد../..دلهای مردم را طاغوت ها و خیالهای باطل پرکرده.../.. از قبر سر درآورده اند فرعونها و نمرودها../..نمی میرند...اشک چشمم همانجاست....../.....غریب ها به امید واهی تزیین کاسۀ آش خود هستند../..بی حیائی همه جا فراگیر شده است../..اشک چشمان مظلومان را../...پاک نمی کنند اشک چشمانم همانجاست......./......به جای مرهم به زخمها نمک می زنند../..انتهای هر کاری به پول ختم می شود../..آنهئی هم که این دردها را باور دارند../..به میدان نمی آیند اشک چشمانم همانجاست..../....از ساختار انسان شدن دور شده اند(ایم)../..تپش قلبها کم نمی شود../..درب خانه افراد گریان یا (مسن) باز نمی شود../..چون درب خانه شان رانمی زنند..اشک چشمانم همانجاست.......آدم های مغرور پرچم غرور خود را برافراشته اند../..خون برادرانشان را بالوله های بزرگ وگشاد روان می کنند../..چاره ای هم به پایان این کارها../..نمیجویند.اشک چشممهمانجاست..../....گاهی از خوشحالی و گاهی از دلگیری گریه می کنم../..برای آسمانی شدن کمربندی از نور مب یندم../..من مثل کوهی هستم که در حسرت فرهادها مانده ام..../...کوه را نمی کنند)سوراخ نمی کنند) اشکچشمم همانجاست..
ترجمه ناقص از وافی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر