۱۳۹۶ دی ۱, جمعه

سفرنامۀ قونیه..قسمت پنجم..محمد داوود افغان

....
سفرنامۀ قونیه
قسمت پنجم(آخری)
دردنامه..
..
هتل ما در کوچه ای در نزدیکی مزار مولانا بود.در انتهای کوچه مردی که یک پا نداشت بساط واکسی راه انداخته بود..ما روز اول ارتباطی با او نداشتیم.روز دوم به طور اتفاقی متوجه شدیم که این شخص فارسی صحبت می کند.من سر صحبت را با این شخص باز کردم.و در همان جملات اول متوجه شدم که او مجروح جنگی ست ویک پایش را روی مین از دست داده است..
من که سالها خاطرات شهدا و جانبازان  ارتش را نوشته ام ..بر این موضوع حساس شده و خاطراتش را ثبت کردم و اجازه خواستم که آنرا منتشر کنم..ایشان موافقت کرد و من در اینجا عکس و فیلم این بزرگوار را که به سختی زندگی می گذراند و اسیر خواب بدون بیداری سازمان ملل هست منتشر می کنم..امیدوارم افرادی که مدعی دفاع از حقوق بشر هستند آستین همت بالا بزنند و به کمک این جانباز ارزشمند بشتابند.
این فرد 8 سال است که در ترکیه به سر می برد و در حالی که یک صاحب کیس تراجنسی در کمترین فرصت به کشور سوم منتقل می شود..او و خانواده ی 5 نفری اش در این گوشه مانده اند و کسی از این مظلومان حمایت نمی کند..
پایان سفرنامه
علیرضا پوربزرگ وافی
23/12/2017

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر