۱۳۹۶ بهمن ۱, یکشنبه

جفا

اشاره
..
این شعر را برای ممنوعیت صدای استاد شجریان نوشته بودم..ولی در حین شعر مظلومیت ملت ایران بیشتر جلوه کرد و من شعرم را بسط دادم..
درد ملت تمام شدنی نیست..گرانی و فقر و فساد بیداد می کند..پول ملت به ساختن کشتی طلا (که بهانه ای برای انتقال پول ملت به خارج از کشور است) ..و هزینۀ جنگهای خامانسوز و غیر مفید در خارج از کشور می شود و اینک اکثر ملت نان برای خوردن ندارند..با اینحال اختلاس ادامه دارد و هر روز خبر جدیدی از این دزدی های علنی می شنویم و فریاد رسی نیست.
هرکس هم اعتراض می کند زندانی می شود و در زندان زیر شکنجه می میرد..و مسئولین در کمال وقاحت می گویند که طرف خودکشی کرد!!!
..
.
جفا
با این جفا که در دل دل جا نمی شود
ایوب هم صبورتر از ما نمی شود
تمکین نموده ایم ولی زین جفا و جور
آرامشی به خانه مهیا نمی شود
از پا فتاده ایم و پناه عصا و چوب
دیگر برای راهروان پا نمی شود
اینجا اگر خطای کسی برملا کنی
منفورتر ز کار تو پیدا نمی شود
حتی اگر برای خدا ربنا کنی
مقبول طبع حاکم اینجا نمی شود
باید که بت پرستی خود را نشان دهی
ورنه پلاک دین به تو اعطا نمی شود
هرشب هزار دست برآید ز آستین
تا بشکنند آنکه به بد تا نمی شود
صد وعده داده اند ولی پوچ و خالی است
حق خواستن به عجز و تمنا نمی شود
امروز هرچه هست بود تیره و سیاه
گو تیره دل شبی ست که فردا نمی شود
اما ورای هرشب تاریک روشنی ست
شب هم حریف صبح مصفا نمی شود
ای شمع ها به جنگ سیاهی علم شوید
بهتر از این به عرصهءهیجا نمی شود
علیرضا پوربزرگ وافی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر