۱۳۹۶ دی ۱۶, شنبه

فریاد شهریار (1)



فریادهای استاد شهریار (1)
..
استاد شهریار با آنهمه شهرت و اعتبار یکی از مظلومترین شعرا ی ایران بوده و هست..در عین حال با اطمینان می گویم که استاد شهریار شجاعترین شاعر عصر خود بود و همیشه حرف مردم و داغ و دردآنها را به روشنی و سلیسی بیان می کرد.
بعضی ها شهریار را وابسته به حکومت می دانستند که این نظریه اشتباه محض است.شهریار به هیچیک از حکومتهای دوران زندگی خود تسلیم نشد و هر وقت عیب و ایرادی از هرحکومتی دید با اشعار خودبه جنگ آن مسائل رفت.
آنچه مسلم است شهریار دارای عقاید مذهبی بوده و ارادت خاصی به اهل بیت داشت..و حکومت فعلی ایران هم با استناد به این اندیشه ی شهریار می خواست از شهریار بهره کشی کند که شهریار تا آنجا که میدان مبارزه داشت با این اعمال مخالفت کرد..ولی برمبنای ذهنیت:
هرکسی از ظن خود شد یار من...
هر طیفی می خواست شهریار را از خودش بداند..حال آنکه شهریار با مصداق:
از درون بیرون نجست اسرار من..
اندیشه و دیدگاه خود را حفظ کرد و هر جا لازم می شد به افرادی که مورد اطمینانش بودند دیدگاه های خود را بیان می کرد.
من برمبنای مطالبی که از استاد شهریار ضبط و گاهی حتی منتشر کرده ام صادقانه می گویم که شهریار بعضی از دیدگاه های خود را به من اعلام می کرد..
اولین دیدگاهی که شهریار به من در مورد دیدگاه خود نسبت به حکومت آخوندها گفت ..زمانی بود که من در اصفهان با لباس نظامی در استادیوم باب همایون بر ضد حکومت شاه سخنرانی کردم واز طرف حکومت به من حکم تیر دادند..
در آن شرایط بود که عبدالله نوری (وزیر کشور خاتمی)منزل امنی برای من در نظر گرفت ولی من از آنجا که احساس امنیت نمی کردم..یا اساسا بیهوده بودن را هرگز تحمل نمی کردم..پیشنهاد کردم که مرا از اصفهان به تبریز بفرستند..
در آن ایام حتی در پلیس راه ها هم در کمین دستگیری من بودند که برای من یک دستگاه بی ام و در نظر گرفتند و راننده اش که به راه های فرار آشنائی کامل داشت مرا از راه های فرعی تا تهران آورد و از آنجا به تبریز و مستقیم به منزل استاد شهریار رفتم..
من چند روز در زیر زمین منزل استاد شهریار بودم و روزها در زیر زمین به صورت مخفی و شبها در اتاق استاد می ماندم.جمله ای که استاد شهریار در آن موقع به من گفت این بود:
آخوندها به کسی نان نمی دهند.
متاسفانه در سریال استاد شهریار این جمله را عوض کرده و چنین نمایش دادند:
مرا هم می بری به تظاهرات؟؟؟
بگذریم..
شهریار در سال 1360 مجموعه ی اشعار ترکی اش را چاپ کرد که اکثر اشعارش بر ضد حکومت جمهوری اسلامی بود..که نشان تمام عیار شجاعت شهریارانه بود..
من در این سلسله بحثها در نظر دارم این اشعار شهریار را منتشر و حتی شآن نزول بعضی از آنها را بیان کنم..منتها برای آنکه دوستان فارسی زبان هم از کلام سحر آمیز استاد بهره مند بشوند برای این برنامه یکی از اشعار فارسی شهریار را منتشر می کنم..
علیرضا پوربزرگ وافی
04/01/2018
...
بن بست حافظ
جلد سوم دیوان فارسی انتشارات رسالت ص184
....
کوره هم خاموش و ما سرکوب و سندانی هنوز
پیله ام سوراخ و این پروانه زندانی هنوز
آن گرانی نیست با نرخ خزف چندان ولی
گوهر ارزنده هم چندین به ارزانی هنوز
نوح و کشتی نجاتش بوده نقشی ناتمام
روزگار ما همان دریای توفانی هنوز
کشور و یک دیکتاتور یک لقمه شد با اژدها
کاش بود آن روزها دوران خان خانی هنوز
انقلاب ملت اسلامی ست اما خائنین 
سد راهش با اراجیف و رجزخوانی هنوز
آدمی هرچند دارد صورت انسان ولی
سیرتی هم خفته در وی سخت شیطانی هنوز
با وجود جرح وتعدیلی که دیوانخانه کرد
دیوهائی در اداراتند و دیوانی هنوز
خواه و ناخواه این دغلبازان ستون پنجم اند
با شیاطینی که بی تشریف انسانی هنوز
عده ای بشتند پیمان با صراط المستقیم
عده ای با کفر شرق و غرب پیمانی هنوز
با وجود این همه بیگانۀ ایرانمدار
ما غریبان وطن یک مشت ایرانی هنوز
...
صدخزان گل نهاده پشت سر یاللعجب
بلبلی چونش به سر شور غزلخوانی هنوز
با سخنرانان دمسردی که سوغاتی غرب
سعدی ما همچنان گرم غزلخوانی هنوز
شهریارا در غزل بن بست حافظ نشکند
او لسان الغیب بود و نیستش ثانی هنوز
...
من برای اینکه اطالۀ کلام نشود ابیاتی از این قصیدۀ بلند را حذف کردم
...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر