۱۳۹۶ آذر ۲, پنجشنبه

غزل انتظار

غزل انتظار
...
دینم مباد تا که دلم مست مست توست
کاین کافر به دین زده ام بت پرست توست
مرغ دلم تپیده به خون می تپد هنوز
زان تیر دلشکار که از ناز شست توست
عاشقتر از من ات به جهان نیست چون رقیب
حتی رقیب من نه که شیدای پست توست
فرمان بده مطیع توام هرچه باد باد
دانی که روح و جسم و دلم تیره مست توست
از هجر توست بی سر و سامان شدم بیا
سامان من به زلف پریشان گسست توست
صدبار زنده گشتم و صدبار مرده ام
ای انتظار مرگ و حیاتم به دست توست
گر باز هم برانی ام آیم به کوی تو
مرغ دلم کبوترک پای بست توست
هرگز مرا هراس فراق و جفا مباد
وافی همیشه نشئۀ جام الست توست
23/11/2017
ترکیه

۱ نظر: