۱۳۹۳ اسفند ۱۵, جمعه

سوار جمعه



......اشاره...
..چند روز پیش خبر اعدام 6 ایرانی دیگر روحم را آزرد.عکس 6 نفر بود که خیلی از ایرانی ها و سازمانهای بین المللی درخواست توقف آنرا داشتند.نگاهی به عکسها انداختم و بی اختیار درکامنت آن مطلب نوشتم"
.....( دل آدم به درد می آید)
...پس از آن به چند مطلب دلگیر دیگر برخوردم و همین مطلب را در ابن کامنت ها نوشتم..و..بی اختیار این جمله را بارها تکرار کردم و ناگهان متوجه موسیقی کلام این جمله شدم و متوجه شدم در وزن(فاعلاتن مفاعلن فعلات)..یا(فاعلاتن مفاعلن فعلن) می باشد .به همین دلیل آنرا یادداشت کردم..و..دیشب وقتی در بین یادداشتها این جمله به چشمم خورد ... آنرا تبدیل به غزلی کردم که اینک تقدیم دوستان می کنم.....

...........سوار جمعه...
دل آدم به درد می آید
زوزۀ باد سرد می آید
غصه می بارد از در و دیوار
ماتم از یایگرد می آید
زین همه فقر و ننگ و بدبختی
دل آدم به درد می آید
ظلم در قدرت است و عدل ضعبف
دردم از این نبرد می آید
زخم خلخال پا نرفته هنوز
دستک لاجورد می آید
صلواتی که می شود تکبیر
مرگ هستی نورد می آید
ما جدا از همیم و تنهائیم
شرمم از جمع فرد می آید
جغد شد جلد بام کشور ما
کاین چنین گردگرد می آید
همه ششدر نشین تاس غمند
تق تق تخته نرد می آید
در بهاران انقیاد بنفش
زوزۀ گرگ زرد می آید
دیگر اصلاح کار ممکن نیست
چه از این رویکرد می آید
خبری از سوار جمعه نشد
در دعائی که مرد می آید
شعرم امروز آسمانی شد
صنعت عکس و طرد می آید
ظلم پاینده نیست تجربه گفت
آنچه تاریخ کرد می آید
انفعال قبیله خواهد رفت
روز سرخ نبرد می آید
8/3/2015.ترکیه
علیرضا پوربزرگ وافی

۱ نظر: