۱۳۹۴ تیر ۱۹, جمعه

خاطرات من و شهریار 10/2


بریز هم می خواستند جناب عابد را جانشین شهریار بنامند و یکی از آنها با اصرار بر این که عابد...طراح جملۀ معروف....خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار...است به این امر تاکید داشت که باید عابد جانشین شهریار بشود...که جواب منطقی دوستان شاعر این غائله را هم ختم کرد...
مراسم ختم استاد شهریار هم بیشتر یک مراسم دولتی بود و افراد شناخته شده و منتخبی سخنرانی کردند..
بعد از ختم مراسم در حال خروج از مسجد مداح دکلمه خوان به نام (محسن اصغری)شعر سنگ مزار شهریار را به زیبائی اجرا کرد که شاید بتوان گفت بهترین برنامۀ مجلس ختم بود...
در آن ایام روزنامه ها صحبت از سخنانی می کردند که علامه جعفری در روزنامه ها نوشته بودند...این هم بحث جدیدی از خواب جدید آیت الله مرعشی نجفی بود...
من این موضوع را از هادی شهریار سؤال کردم...ایشان هم ضمن تایید تلویحی موضوع مطالبی گفت که من ذیلا تلفیق همه را به این طریق اعلام می کنم...:::
چند روز قبل از پرواز استاد شهریار نامه ای از آیت الله مرعشی به شهریار آوردند...اصغر فردی نامه را گرفت و برای شهریار خواند..در آن نامه نوشته شده بود در عالم رؤیا شعرا به جمعی وارد می شدند که پیامبر اکرم هم حضور داشتند..حضرت علی هم دم در ایستاده بودند و هر شاعری وارد می شد هدیه ای از مولا علی می گرفتند و وارد آن مجلس می شدند..
پس از وارد شدن جمعی از شعرا در حالی که بزرگترین هدیه هنوز اهدا نشده بود..حضرت علی نگاهی به سالن انداختند و فرمودند:
این شاعرنا ؟..یعنی شاعر ما کجاست؟...که ناگاه نگاه ها به سمتی چرخید و دیدند شهریار در حالی که به سختی راه می رفت خود را به حضرت علی رسانده و خود را به پای او انداختند...حضرت علی بازوان شهریار را گرفت و او را بلند کرد و بزرگترین هدیه را به او داد و شهریار هم وارد مجلس شد و پیامبرگرامی (یا حضرت علی) از شهریار خواست که شعر ...علی ای همای رحمت...را بخواند...
آنگونه که به یادم مانده هادی گفت...
وقتی شهریار این مطالب را شنید..در حالی که به شدت اشک می ریخت..به اصغر فردی یا به فرد دیگری که در بیمارستان در کنار شهریار بود گفت :
سلام مرا به آقای مرعشی..(پسرعمو) برسانید و بگوئید ..من هم چند روز پیش این خواب را دیده بودم...
به گفتۀ هادی این نامه در دست اصغر فردی ست و به خانواده تحویل نداده است...
اصغر فردی از افرادی بود که مرتب به محضر استاد شهریار می آمد و من بارها او را در منزل شهریار دیده بودم...ولی شهریار از او خیلی دل خوشی نداشت و می گفت...آمدنش موجب آزار من می شود..(من در مصاحبه های قبلی این جملۀ شهریار را ضبط کرده ام )...
مسئلۀ مهم این خواب یا خوابها این است که شواهد نشان می دهد دو خواب و دو موضوع جداگَانه ای بوده و متاسفانه خواسته و نا خواسته به هم پیوند خورده و باعث ایجاد دوگانگی شده است...
در هر صورت من شنیده ها و خوانده هایم را در این مورد بازگوئی کردم و قضاوت را به قاضیان منصف واگذار می کنم....
علیرضا پوربزرگ وافی
2015/7/10 ترکیه
Like · Comment · 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر