۱۳۹۳ آذر ۲۱, جمعه

کربلا

.......کربلا.....
نمی دانم چرا امشب این همه کربلایی شده ام.دلم هوای کربلا کرده است.هرچه باشد من عمری درهیآتها و تکایا سر کردم و امام حسین را هنوز مظهر آزادی و آزادگی می دانم.سالها پیش شعری برای کربلا نوشته بودم و آنرا در مراسم سالگرد صیاد شیرازی خواندم. آقائی این شعر را از من گرفت و روز بعد اعلام کرد که 5000 نسخه از آنرا کپی و بین مردم تقسیم کردم. چند روز بعد در تلویزیون مراسم پخش برنامه ای از کربلا بود که متوجه شدم مداح همین شعر را می خواند. بعد از آن خیلی از شعرا به این شعر نظیره گفتند ولی هیچکدام رمزی را که من در این شعر آورده ام نیاورده اند. این شعر را با همهء رمز و رازش به دوستداران آن امام آزاده تقدیم می کنم......
کربلا کعبهء دلهاست خدا می داند
قبلهء عشق همانجاست خدا می داند
بهر دیدار مزاری که مراد دلهاست
جان ودل غرق تمناست خدا می داند
این دیاری ست که بر مهر و یقین عشق و ولا
بهترین مهبط و ماواست خدا می داند
دست عباس قلم شد علم افتاد اما
در دل دوست چه غوغاست خدا می داند
گرچه تا خیمهء شه مشک پر آبش نرسید
باز سرلشکر و سقاست خدا می داند
درد بیماری سجاد و جفای اعدا
این نه قانون مداواست خدا می داند
اکبر افتاد و پدر دید و لب از هم نگشود
این همان سر سویداست خدا می داند
شیرخوار است اگر اصغر لب تشنهء عشق
آخرین یاور مولاست خدا می داند
راه را بست و پشیمان شد و جان کرد فدا
حر و این توبه چه زیباست خدا می داند
تیرها ریخت ولی شاه نمازش نشکست
سنگر عشق مصلاست خدا می داند
شمر و گودال و سر بی تن و فریادی تلخ
این همان نالهء زهراست خدا می داند
باید امروز فغان کرد به مظلومی او
داغ این فاجعه پیداست خدا می داند
قطره ای اشک به اندوه حسین بن علی
جلوه اش شوکت دریاست خدا می داند
یا حسین بن علی یاد رخت یاد خداست
عشق با نام تو پویاست خدا می داند
هرکجا نام تو باشد بشود گلشن عشق
روح ما نیز همانجاست خدا می داند
کاش دیدار مزار تو به ما دست دهد
این همان آرزوی ماست خدا می داند
(وافیا) هرکه رود راه حسین بن علی
در کف اش توشهء عقباست خدا می داند
دست خواهش به مزارش ببر و باز بگو
کربلا کعبهء دلهاست خدا می داند
التماس دعا
علیرضا پوربزرگ وافی 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر