۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

غسل تهدید


.غسل تهدید
.......بعد از هیاهوی کنگره بین المللی شعر در پارک نشسته بودم که یک ایرانی آمد و سلام وعلیکی کرد و رفت.همین امر باعث شد من کلی بخندم....
علت خندهء من یادآوری ماجرایی ست که چندی پیش در همین پارک اتفاق افتاده بود.آنروز با تعدادی از ایرانیان نشسته بودیم که یک ایرانی دیگر به ما پیوست.احساس کردم که خیلی عصبانی هست.دلیلش را به آرامی پرسیدم. ولی او با صدای بلند جواب داد:
آقا شما جای من باشید ناراحت نمی شوید؟ و در ادامه گفت:
من 3 سال است اینجا هستم و مصاحبهء اصلی ام را با سازمان ملل 6 ماه پیش انجام داده ام.حالا برایم جواب ردی آمده است.گفتم:
ببخشید کیس شما چی بود که رد شدید؟ گفت:
من کیسم مذهبی یه. من تمام کلاسهای کلیسا را رفته ام و حتی غسل (تمدید) هم شده ام....
من به سختی توانستم جلو خنده ام را بگیرم و لی همین دوستی که الان صحبتش را کردم و با دیدنش خنده ام گرفت رو به جمع کرد وبا خندهء بلندی گفت:
دوست عزیز(مردحسابی) من هم اگر به جای یو-ان بودم ترا رد می کردم...و آن دوست رد شده با نگاهی مایوسانه از او پرسید:
چرا؟
و این ایرانی عزیز که خودش هم کیس مذهبی داشت گفت:
...تو هنوز اسم غسل مذهبت را نمی دانی....تو به جای غسل( تهدید) می گی غسل (تمدید)!!!!......
.......
اگر شما جای من بودید با دیدن این دوست در پارک خنده تا نمی گرفت!!!!!
علیرضا پوربزرگ وافی
12/10/2014

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر