۱۳۹۳ مهر ۱۲, شنبه

شراب و کباب


.......دوست فرهیخته و ارزشمند فرهنگی ام جناب علی سرهنگی مدیر محترم (مجله فرهنگ نو عکسی از استاد شجریان گذاشتند که در حال باد زدن آتش برای کباب بودند. من در کامنت بیتی نوشتم که مورد توجه این بزرگوار شد و اینک به احترامش کل غزل را تقدیم می کنم .گفتنی ست این غزل در منتخب اشعار من در کتاب (حلقهء قرار) نشر نیستان که منتخب ادبیات آن سالهای کشور بود به چاپ رسیده است..."زیدهء ادبیات معاصر142 نشر نیستان 1381....
دلم به غربت جام شراب می سوزد
چه شد شراب..دل از التهاب می سوزد
به ذره ذرهء دل نقش التجا پیداست
از این عطش جگر آفتاب می سوزد
که بود با می و مستی دوباره کین ورزید
دلم به خیرگی آن جناب می سوزد
کنون که هیچ کجا نغمهء محبت نیست
دل ترانه به بهت رباب می سوزد
نگاه لاله پر از پرسش است و این دل زار
به جرم آنکه ندارد جواب می سوزد
گلی که بود ز نیسان اشکها خرم
کنون به حسرت یک قطره آب می سوزد
دلم به داغ شقایق هماره خواهد سوخت
مگرنه بر سر آتش کباب می سوزد
دگر کسی به نهالش نمی دهد آبی
دلم به بیکسی انقلاب می سوزد
عجب نباشد اگر زین کلام آتش خیز
به چشم عاشق دلداده خواب می سوزد
درون دایره چون نقطه دل چنان گم شد
که در محیط نظر نقطه یاب می سوزد
نه جای وافی دلخسته است قاف امید
که درقلمرو عنقا زباب می سوزد
شهریور 70 کرج
UnlikeUnlike ·  · 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر