۱۳۹۶ مهر ۶, پنجشنبه

مرثیۀ حضرت علی اکبر

نوحه ی حضرت علی اکبر
..
باز او می رود خداوندا
چشمها مست استواری او
روح و جان و نگاه خسته دلان
همه هستند فکر یاری او
..
او قدم می زند به سوی هدف
زیر پایش به لرزه فرش زمین
می نویسد متانت قدمش
شک در این عرصه گشته رام یقین
..
پشت سر باغی از دعا دارد
پیش رویش هزار جور و جفاست
در کف او سلاح ایمان است
جوشن اش برگ غنچه های دعاست
..
اکبر آن نوجوان آل عبا
با لب تشنه می رود میدان
او چنان می زند به آتش وخون
گوئی آنک خلیل دوران است
...
می ستیزد برای دین خدا
او دگر از وجود خویش جداست
جنگ او ترجمان این معنی ست
او در این روز میهمان خداست
..
گرچه خشکیده است لبهایش
دل مشتاق او چنان دریاست
عزم جزمش برای دین خدا
از نبرد حماسی اش پیداست
..
هرکه بر چهره اش نظر افکند
یاد پیغمبر خدا افتاد
دشمن اما ندید جلوه ی حق
آه از این روزگار بد بنیاد
...
در کنار خیام زینب زار
به تماشای اکبر آمده است
گوئیا صبر این صبور زمان
از غم او دگر سرآمده است
..
آنطرفتر به دست نامردان
پیکرش همچو گل شده پرپر
غرقه در خون جمال زیبایش
این جوان شبیه پیغمبر
..
یکطرف دیده ی پدر او را
زیر سم ستور می جوید
همزمان سرو باغ عاشورا
در زمین نبرد می روید
..
ساعتی بعد پیکر پاکش
با دوصد زخم باز می گردد
وین کتاب شهادت اکبر
صد ورق گشته باز می گردد
..
ناله جا دارد ای دل عاشق
در غم و ماتم علی اکبر
اکبر آن نوجوان پور حسین
اشبه الناس شبه پیغمبر
..
گر به دل شوق کربلا دارید
حالیا وقت ذکر دشت بلاست
عاشقان حسین برخیزید
صحبت از کربلا و عاشوراست
التماس دعا
علیرضا پوربزرگ وافی
23/1/1379
تهران

۱ نظر: