۱۳۹۶ خرداد ۲۴, چهارشنبه

درد آشکار

Ali Vafi
5 hrs


درد آشکار
..
 این روزها وقتی از خیابان عبور می کنم...بیش از گذشته متوجه حضور ایرانی ها در غربت می شوم..و واقعا دلم به درد می آید که چرا باید ایرانی ها از وطن آواره بشوند و یا چرا باید مجبور به جلای وطن باشند..
گاهی با بعضی از آنها توفیق صحبتی هم حاصل می شود که هرکدام دلیل خاص خودشان را ارائه می دهند..که واقعا جوابی بر این گفته ها پیدا نمی شود..
اخیرا یکی از ایرانی ها را دیدم که همسن و سال خودم بود..وقتی دلیل آمدنش را پرسیدم گفت:
برای کار کردن آمده ام..
 من با توجه به تجربیاتی که دارم می دانم و می دانستم که برای افراد مسن کسی کار نمی دهد..چرا که خودم را هم بارها به خاطر کبر سن از کار بیرون کرده اند..
از ایشان در مورد کار پرسیدم و ایشان همان جوابی را داد که من بارها تجربه کرده بودم..او گفت:
چون سن ام زیاد است به من کار نمی دهند..
 همراه او به قهوه خانه ای رفتیم..در ترکیه قهوه خانه ها در ماه رمضان تا افطار باز هست و موقع افطار می بندند..البته قهوه خانه هائی هم هست که تا سحری باز هستند و مردم..خصوصا مسن ها تا سحر در آنجا بازی می کنند..
 من این ایرانی را آدم سالم وساده ای دیدم..به همین دلیل با او بی پرده سخن گفتم و به او فهماندم که در ترکیه کار نیست و اگر یک ایرانی را سرکار ببرند دستمزد ناچیزی به او می دهند و سخت ترین کارها را به او می دهند که در بین ما ایرانی ها به کار سیاه معروف است..
 این دوست جدید در مورد سازمان ملل از من پرسید..برداشت من از سؤال او این بود که اگر پناهنده بشود حتما از طریق سازمان ملل حقوقی برایش منظور می شود ..که در جوابش گفتم:
 اگر نظر مرا بخواهی ..سازمان ملل مدیر اجرائی برده داری جدید است و در حال حاضر ابتدا منافع امریکا و بعد از آن منافع قدرتهای دست دوم و سوم رادر نظر می گیرد.و بدون توجه به قوانین مصوبه ی ژنو فقط برای استکبار کار می کند و قواعد مدونی برای پذیرش افراد محق ایرانی ندارد..
گفت: شنیدم خیلی ها به امریکا و کشورهای دیگر رفته اند..مخصوصا مریض ها..
 گفتم..پارسال به طور اتفاقی با یک ایرانی که برای سیاحت آمده بود آشنا شدم..او بدون آنکه برنامه ای برای پناهندگی داشته باشد ..در این مورد سوالاتی نمود و یکی از دوستانم به او پیشنهاد کرد که اگر می خواهی پذیرفته شوی در یک مقوا یک شعار ضد حکومتی ایران بنویس و در مقابل سفارت ایران با آن نوشته عکس بگیر..و مطمئن باش که خیلی زود قبول می شوی..
 این شخص همان کار را کرد و در مدت یکسال به کانادا انتقال یافت..در صورتی که ما الان در ترکیه افرادی داریم که 15 سال در زندانهای مخوف ایران زندانی بودند و هنوز به کشور سوم فرستاده نشدنه اند..در صورتی که همین الان در ترکیه خبرنگار..خلبان..نویسنده هائی را داریم که که هیچ کشوری حاضر به پذیرفتن آنها نیست..در صورتی که هیچکدام از این افراد اقدام مسلحانه ای در پرونده هایشان نداشتند.. امریکا و کشورهای دیگر مشتاق نیروی کار جوان هستند..من و شما به درد آنها نمی خوریم..امریکا حتی در آی.سی. ام. سی دوم از افراد مصاحبه شونده یکی از این دو سؤال را می کند..
11= اگر بین ایران و امریکا جنگی بشود شما طرف کدام کشور را می گیرید..ایران یا امریکا؟...که اگر اسم ایران را بیاوری مردود می شوی ..و کسی که از تست امریکا رد بشود..معمولا هیچ کشور دیگری او را نمی پذیرد..
و اما سوال دوم ..حاضری برای امریکا جاسوسی بکنی؟
 معمولا این سؤال را از نظامیان یا حتی خبرنگاران و صاحبان قلم می پرسند که جواب ..نه...سؤال شونده یعنی ردی...و ادامه ی بلا تکلیفی..
دوست جدیدم با حیرت چشم به دهان من دوخته بود..گفت:
شنیدم امریکا برای بیماران تسهیلات ویژه ای دارد نظر شما چیه؟ گفتم..
 اگر توهین به بعضی از بیمارها تلقی نشود..امریکا نه به نیت کمک بلکه به قصد تحقیق در مورد بیماری ها آن افراد را می پذیرد..
 در این حال صاحب قهوه خانه آمد و از ما خواست که قهوه خانه را ترک کنیم و اعلام نمود که وقت افطار است..
من بلند شدم و پول چائی ها را حساب کردم و از قهوه خانه خارج شدیم..
موقع خداحافظی دوست ایرانی گفت..
من از حکومت ایران طوری دلخور هستم که حاضر به بازگشت به ایران نیستم..
به نظر شما اگر جلو سفارت ایران بروم چه شعاری بهتر است..
گفتم...کافی ست بنویسی من ایرانی هستم.
14/07/2017
علیرضا پوربزرگ وافی
 ترکیه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر